۹ خرداد ۱۳۸۵

این زن به چه فکر می کند؟


زمانی که عربها به این منطقه حمله کردند اهالی روستای فهرج که همگی زرتشتی بودند برای در امان نگاه داشتن آتشکده ی خود آن جا را تبدیل به مسجد کردند و به مهاجمین گفتند این مسجد و ما هم آماده ی مسلمان شدن هستیم. چون زنها همراه طلا و جواهراتشان به غنیمت برده می شدند، زن ها و دخترها ی این روستا برای تن ندادن به این پَستی به چند کیلومتری آن روستا، در دل کویر می روند و خود را با طلا و جواهراتشان به عمق چاه می سپارند.
هم اکنون پس از ۱۴۰۰ سال این زن بر سر این چاه ایستاده به چه فکر می کند؟...
آن ها که به این حفاظ آهنین سر در چاه تکه پارچه بسته اند چه آرزویی در سر داشته اند؟....

۱ خرداد ۱۳۸۵

بدرود دوستان





























*********************************************


بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
سعدی