۱۶ فروردین ۱۳۸۸

نوروز خود را چگونه گذراندند؟

سیزده به در سوئد عکس از سعید

امروز موضوع انشای قدیمی به یادم آمدتعطیلات خود را چگونه گذراندید؟خوب به یاد آن روزها می نویسم:

دکتری را دیدم که از نخستین روز پس از تعطیلات شدید کار می کرد دکتر خوبی هم هست وقتی مطبش زنگ می زدی منشی تندی پاسخ می داد: شنبه زنگ بزنید . انگاری واژه هاش محکم می خورد تو صورتت! هر چه پافشاری می کردی منشی عصبانی تر میشد.
خانم ِ دکتر زایمان داشت رفته بود تا پاریس بزاد! برا همین تند تند کار می کرد تا موقع زایمان پاشه بره

پ_ چه طور دلشون میاد فرزندشان شناسنامه غیر ایرانی داشته باشه!! اینم شد افتخار! اینم شد پٌز و ژست. اینم شد حرفی که فامیلش با فیس و افاده بگن رفته پاریس بزاد...

*
- رفته بودن دبی با همه ی فامیل کنسرت ابی و کامران و هومن اونجا. بلیط کنسرت هشتاد دلار بود.دو بار کامیار و زن و بچه هاشو تو دبی دیده بودن. یکیشون از واکنش مرد عربی که پاسشونو نگاه کرده بود خیلی بدش اومده بود آخه عربه وقتی فهمیده بود ایرانین چهره شو به شکل چندش آوری در آورده و با حالت بی ادبانه ای اشاره کرده که برو...

پ- چی فکر می کنن که میرن پولاشونو میریزن تو جیب این عربا ! تازه توهین هم می شنون!
*
همه خانوادگی رفته بودن حج عمره .

رفته بودن سوریه..

پ- خوش به حال عربا اینقدر از ایرانیا درمیارن
«ای قوم به حج رفته کجایید کجایید....»

*
زن و شوهری را دیدم که سر این که خونه پدرم نمیای منم خونه پدرت نمیام روز اول عید دعواشون شد شوهره زد و رفت خونه مامانش هنوز هم برنگشته

پ- نوروز همینه دوستی ها بیشتر میشه بهترین موقع نشون دادن کینه شتری ها هم هست!
*

رفته بودن سفر یاد همه ی دوستان بودن خیلی بهشون خوش گذشت.

پ- همیشه به شادی


*
پ- مریض داشتیم از اینکه کنارش بودیم لذت بردیم.

*
تازه دامادش و دخترش چار روزی اومدن پیششون و حسابی مهمونی دادن و مهمونی دعوت شدن.

پ- همیشه به خوشی

*
پدرش چند تایی زن عقدی و صیغه ای داشت .همسری نداشت سی و هشت سالش بود و به دنبال زندگی همه چیز را دنبال کرده بوده در تنهایی در کنار خانواده به آینده اش فکر می کرد و دیگران را تماشا می کرد.

پ: برایش آرزوی آرامش همیشگی دارم

*
دانشجو هست و حسابی استراحت کرد و در فکر پروژه های درسیش بود که باید داده هایی رو آماده می کرد.


پ: براش هم فال بود و هم تماشا

*
روزهای پیش از سال نو و دو سه روزی پس از سال نو را دور از خانواده در کنار مادر پیرش بود.انگاری از اینکه پیش خانواد ه ش نبود یه چیزی گم کرده بود

پ: یکی از عادت های کهن این است که زمان آغاز سال نو همه ی خانواده دور هم در خانه ی خودشان باشند و با آغاز سال نو دید و بازدید همراه خانواده شروع کنند . خوب گاهی هم روزگار اینجوریه..
*
-خانوادگی رفته بود ن سفر دیدن آثار تاریخی از شوق نمی دونست چی بگه

پ: این پُز داره که پُزی نمی اومد. با تمام وجودش جوری تعریف می کرد که تو هم همراش میرفتی اونجا.

....

هیچ نظری موجود نیست: