۱۰ آبان ۱۳۸۸

سید علی صالحی و شعر گفتار

دوستان گرامی
آشنایی من با سید علی صالحی با یکی از مجموعه شعرهایش آغاز گشت. روانی و شیوایی گفتارش چنان بر دلم نشست که به تندی آن مجموعه را به پایان رساندم .
گاهی ویتامین شعر ذهنم چنان دچار کمبود می شود که سرگشته و پریشان به دنبال شعری می گردم تا به دادم برسد، چنان کتاب ها را به هم می ریزم که موجب به هم ریختگی خانه می شوم . پس از چنین حالتی به شعر "سلام" رسیدم و با نوشتنش در اینجا آرام شدم.

سیدعلی صالحی می گوید:بهشت همان دوران کودکی است
گفتگو در باره ی سبک آن شعر در ستون پیام های "سلام" موجب شد تا یافته های اینترنتی ام را در اینجا گرد آورم. امیدوارم سود مند باشد.

با سپاس از همدلی و همخوانی و هم فکری همه ی یاران مهربان

___________________________________________

پبوندها یی که یافته ام و گزیده ای از آنها:



زندگی نامه

______________________________________

...من مبدع شعر گفتار نيستم؛ شارح آن بوده‌ام و نظريه‌پرداز؛ وگرنه رگه‌هاي شعر گفتار از گات‌هاي اوستا آغاز مي‌شود. حضرت حافظ يكي از عالي‌ترين شاعران شعر گفتار - در همان راه و منش شعر كلاسيك - است و از اين عصر، فروغ فرخزاد، با آن نبوغ زنانه به آن رسيد؛ اما نرسيد كه مسير خود را آن‌گونه كه بايد براي جامعه‌ي ادبي توضيح دهد، و شايد زمان پردازش فني اين فهم تاريخي فرانرسيده بود. نيما چند شعر آخر حياتش در همين حوزه قابل تحقيق است. به شعرهاي نيما از تاريخ 1330 تا 1338 رجوع كنيد. خود او بود كه پيش‌تر گفت، شعر بايد به زبان طبيعي برسد. اين طبيعت زبان و زبان طبيعي كه رازش به سادگي فاهمه بازمي‌گردد و نه اطوار غامض، همين شعر گفتار است. ادامه
______________________________________

گزیده ای از:زایش شعر سیاسی اجتماعی
س: چرا هميشه در بحبوحه‌بحران‌هاي اجتماعي، شعر – لا‌اقل براي مدتي- به حاشيه مي‌رود؟
شعرناب ميزبان دوره آرامش است. كنار نمي‌رود، بلكه مي‌فهمد. وقتي كه قدم رويا را رقم مي‌زند، قلم از حضور باز مي‌ماند. اين خصيصه شعر است. صبور است و شفاست. براي قبل و بعد از دوره انفجار. اگر اين نوع شعر نباشد، در موسم رستاخيز، آن «همه‌گويگي مشترك» حتما چيزي كم دارد. شعر شورشي نيز يكي از رخسارهاي همين شعر ناب است. زيبايي شعر ناب، زره‌پوشي شعر اجتماعي را تضمين مي‌كند. شاعر چند‌وجهي هرگز به يك پيله معين بسنده نمي‌كند.
ادامه

______________________________________

گزیده ای از: بگذارید سخن بگوییم!

شما به عنوان يك شاعر روشنفكر، از يك سايت كه تقويت عرصه‌ي عمومي و گشودن فضاي گفت‌وگو بين جريان‌هاي فكري مختلف ايران را هدف قرار داده‌است، چه انتظاري داريد و به عقيده شما دانشجويان فعال در اين سايت چه نقشي مي‌توانند داشته‌باشند؟ صالحي: نخست به بخش پاياني پرسش شما جواب مي‌دهم. حقيقت اين است كه اگر از استثناء‌ها بگذريم، پير شدن يعني چراغ سبز نشان دادن به قطار محافظه‌كاري. من وقتي جواني را مي‌بينم كه از شور تهي است، درد مي‌كشم و زماني كه پيري را مي‌بينم هنوز در پي آرمان‌هاي عقيدتي خود مي‌دود، حيرت مي‌كنم. آرمان‌هاي سياسي- عقيدتي را مي‌گويم. طبيعي است كه جوانان صف مقدم هر انقلابي را تشكيل دهند. حتي جنگ‌ها قربانيان كلي خود را از ميان جوانان انتخاب مي‌كند و دانشجو يعني شور، يعني همان شباب، همان ميل شديد به تغيير -از خود تا جهان- و امروز، يعني سرآغاز هزاره‌ي سوم، اگر دانشجويان سربازان خرد و دلاوران دانايي در همه‌ي زمينه‌هاي علمي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي، تحول‌خواه و پيشرو و فاعل نباشند، تنها به" انبار دانش تخصصي" تبديل خواهند شد، كه البته هر كامپيوتري بهتر از او قادر به ذخيره‌سازي است. روشن است كه پاسخ من مثبت است در اين مورد از پايگاهي كه "تقويت عرصه‌ي عمومي و گشودن فضاي گفتگو" را ميان همه‌ي نيروهاي فكري جامعه، هدف قرار داده‌است، جز اجرايي كردن اين آرزو توسط بانيان آن، چه انتظار ديگري مي‌توان داشت؟ هر دستاورد عملي، نخست يك "رويا" بوده‌است. آدمي اولاد روياهاست. براي رسيدن به فردايي روشن، بهتر آن كه اين روياهاي انساني به سوي فعليت هدايت شوند، البته به شرط وجود حداقل مصداق‌هاي عيني و واقعي، كه اگر جز اين باشد، ركود روياها به "توهم" تبديل مي‌شود ادامه

______________________________________

کتاب :شعر در هر شرایطی، گفت وگو با سیدعلی صالحی، پیرامون جنبش شعر گفتار


______________________________________

گزیده ای از نامه ای از سید علی صالحی به یدالله رویایی پیرامون شعر حجم :

شعر حجم آنگونه كه من ذره به ذره مي شناسمش ، نمي تواند " آينده اي باشد براي آنها كه منتظر آينده اند. " تنها اهل ياس همواره چشم به راه آينده اند، چرا كه تنبلي خويش را بر گردن تاريخ مي اندازند. آينده همين امروز است. " آينده + انتظار " هر دو از قماش ِ اقوالي به شمار مي روند كه تنها قباله هاي خطي ( ضد حجم ) را امضاء مي كنند. پس نمي توانند در ادبيات ويژه ي شعر حجم جايي داشته باشند. " ما منتظر آينده ايم !؟"، اشتباه نمي كنيد ؟ من يقين دارم كه آينده منتظر ماست
ادامه در وبلاگ مجید ضرغامی

______________________________________
در پایان شعر دیگری از سید علی صالحی:

با آن‌ها که بالای ديوار نشسته‌اند


نان از سفره و کلمه از کتاب،
چراغ از خانه و شکوفه از انار،
آب از پياله و پروانه از پسين،
ترانه از کودک و تبسم از لبانمان گرفته‌ايد،
با روياهامان چه می‌کنيد!

ما رويا می‌بينيم و شما دروغ می‌گوييد ...
دروغ می‌گوييد که اين کوچه، بُن‌بست و
آن کبوترِ پَربسته، بی‌آسمان و
صبوریِ ستاره بی‌سرانجام است.
ما گهواره به دوش از خوفِ خندق و
از رودِ زمهرير خواهيم گذشت.
ما می‌دانيم آن سوی سايه‌سارِ اين همه ديوار
هنوز علائمی عريان از عطر علاقه و
آواز نور و کرانه‌ی ارغوان باقی‌ست.
سرانجام روزی از همين روزها برمی‌گرديم
پرده‌های پوسيده‌ی پرسوال را کنار می‌زنيم
پنجره تا پنجره ... مردمان را خبر می‌دهيم
که آن سوی سايه‌سارِ اين همه ديوار
باغی بزرگ از بلوغ بلبل و فهم آفتاب و
نم‌نمِ روشنِ باران باقی‌ست.

ستاره از آسمان و باران از ابر،
ديده از دريا و زمزمه از خيال،
کبوتر از کوچه و ماه از مغازله،
رود از رفتن و آب از آوازِ آينه گرفته‌ايد،
با روياهامان چه می‌کنيد؟

ما رويا می‌بينيم و شما دروغ می‌گوييد ...
دروغ می‌گوييد که فانوسِ خانه شکسته و
کبريتِ حادثه خاموش و
مردمان در خوابِ گريه‌اند،
ما می‌دانيم آن سوی سايه‌سارِ اين همه ديوار،
روزنی روشن از رويای شبتاب و ستاره روييده است
سرانجام روزی از همين روزها
ديده‌بانانِ بوسه و رازدارانِ دريا می‌آيند
خبر از کشفِ کرانه‌ی ارغوان و
آواز نور و عطر علاقه می‌آورند.

حالا بگو که فرض
سايه از درخت و ری‌را از من،
خواب از مسافر و ری‌را از تو،
بوسه از باران و ری‌را از ما،
ريشه از خاک و غنچه از چراغِ نرگس گرفته‌ايد،
با روياهامان چه می‌کنيد!؟