توانا بود هر که دانا بو د هر که دانا بود / زدانش دل پیر برنا بود
خرد ، رهنمای و خرد دلگشای / خرد، دست گیرد به هر دو سرای
کسی ک او خرد را ندارد به پیش / دلش گردد از کرده ی خویش، ریش
همیشه خرد را تو دستور دار / بدو جانت از ناسزا دور دار
به دیدار دانندگان راه جوی / به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی / ز آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن / بدانی که دانش نیاید به بن
گفتارهای نیک شما(13)