۲۰ آبان ۱۳۸۸

آغاز داستان بیژن و منیژه

___________________________________________________________________________
.

____________________________________________________________________________________
عکس ها از کتاب «نامه باستان» دکتر کزازی
با کلیک روی عکسها می توانید در اندازه بزرگتر ببینید





داستان بیژن و منیژه
شبی چون شبه روی شسته به قیر / نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
دگرگونه آرایشی کرد ماه / بسیچ گذر کرد بر پیشگاه
شده تیره اندر سرای درنگ / میان کرده باریک و دل کرده تنگ
ز تاجش سه بهره شد لاژورد / سپرده هوا را به زنگار ِ گرد
سپاه شب تیره بر دشت و راغ/ یکی فرش گسترده از پرٌ زاغ
چو پولاد زنگار خورده سپهر /تو گفتی به قیراندر اندود چهر
نموده ز هر سو به چهر اهرمن / چو مار سیه باز کرده دهن
هر آنگه که برزد یکی باد سرد / چو زنگی بر انگیخت ز انگشت گرد
چنان کرد باغ و لب جویبار / کجا موج خیزد زدریای قار
فرو مانده گردون گردان به جای / شده سست خورشید را دست و پای
سپهر اندر آن چادر قیر گون / تو گفتی شده ستی به خواب اندرون
جهان را دل از خویشتن پر هراس / جرس بر کشیده نگهبان پاس
نه آوای مرغ و نه هرای دد / زمانه زبان بسته از نیک و بد
نبد هیچ پیدا نشیب از فراز / دلم تنگ شد زآن درنگ دراز
بدان تنگی اندر بجستم زجای / یکی مهربان بودم اندر سرای
خروشیدم و خواستم زو چراغ / بیاورد شمع و بیامد به باغ
می آورد و نار و ترنج و بهی / زدوده یکی جام شاهنشهی
مرا گفت شمعت چه باید همی؟ / شب تیره خوابت نیاید همی؟
پر از چاره و مهر و نیرنگ و جنگ / همه از در مرد فرهنگ و سنگ
بدان سرو بن گفتم: ای ماه روی / مرا امشب این داستان باز گوی
مرا گفت: گر چون زمن بشنوی / به شعر آری از دفتر پهلوی،
همت گویم و هم پذیرم سپاس / کنون بشنو ای یار نیکی شناس:
....


از شاهنامه دکتر خالقی مطلق


________ ______

تصاویرآغاز داستان از شاهنامه دکتر خالقی مطلق -شاهنامه ژول مل _شاهنامه مسکو

از زنان شاهنامه بسیار سخن گفته شده و کمتر به "مهربان یار" فردوسی، پرداخته شده است. همان گونه که در آغاز ِ بسیار تیره و تار داستان بیژن و منیژه، فردوسی نوشته است در شبی تیره و بسیار نا خوشایند، خواب به چشمانش نمی آمده و با ناراحتی از همسرش می خواهد برایش چراغ بیاورد . همسر با مهربانی برایش چراغ و می و چنگ می آورد و داستان بیژن و منیژه را برای "یار نیکی شناس" چنگ می نوازد و داستان بیژن و منیژه را می خواند و از فردوسی می خواهد تا آن را به شعر در آورد.
تیرگی شب تار در آغاز داستان ذهن خواننده را برای چاهی که بیژن در آن گرفتار می شود ، آماده می کند...