۲۳ آذر ۱۳۸۵

آواز پیام مهر

در یکی از پستهای قبلی به علت نزدیکی انتخابات "پیام مهر" خرقانی را انتخاب نمودم.انتخابات باید آزاد باشد و همه ی عقاید و افکار مختلف حق حرف زدن و انتخاب شدن داشته باشند.این حقیقت است که در نهایت، برنده است.ولی همانند مخملباف و بهنود وخیلی های دیگر... معتقدم که باید کار فرهنگی شود . و یک شبه نمی توان ره چند ساله پیمود
در این وبلاگ هم به عقاید سیاسی و دینی و فلسفی ،اجتماعی ... دیگران احترام گذاشته میشود. هر کسی آزاد است عقیده ی خودش را بیان کند. ضمن تشکر بسیار، بدون هیچ تعصبی به آن گوش داده می شود و در مورد آن فکر و گاهی بحثی هم می شود.خود، شخصا بیشتر مایلم گوش دهم تا بحث کنم .چون اعتقادم این هست که کمتر می توانم روی افکار دیگران اثر بگذارم.معمولا از بحث ها نتیجه نگرفته ام.گاهی بحث زیادی باعث دلخوری نیز شده است
.دوست بسیار گرامیم استادعلی که صدایش بسیار دلنشین است وانسانی بزرگوار ، "پیام مهر" را به آواز در آورده است
از ایشان بسیار سپاسگزارم
:برای شنیدن آوازپیام مهر به این سایت مراجعه فرمایید
آوازهای روزانه

۵ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
شباهتی میان پیام شوپنهاور و ابوالحسن خرقانی می بینم و آن درک رنج است .یا توسط موسیقی یا شفقت
سندباد

ناشناس گفت...

پروانه گرامی
می بينم ترتيب پست هايت بهم خورده و مشخص نيست آخرين متن منتشر شده درین بلاگ کدام است.

ناشناس گفت...

فریدون گرامی
ترتیب پستها را خود به این شکل مرتب نموده ام
شما هر کدام را که مایلید مطالعه فرمایید
ممنون از توجه شما

ناشناس گفت...

فرهنگ چیست؟
سؤال ـ تعریف فرهنگ از نظر شما چیست؟

رویائی ـ فرهنگ تعریف نمی‌شود، فرهنگ تعریف می‌کند، و تعریف‌اش در خودش است، مثل شعر، مثل الکتریسیته، آثار آنها خبر از آنها می‌دهد. خدا هم همین طور. فرهنگ هم همین طور، همیشه تظاهرهايی از او نشانه‌هايی از اوست، در همه جا هست و در هیچ جا نیست. وقتی که هست تازه حس می‌کنی که نیست، یعنی باید فرهنگ داشته باشی که بدانی فرهنگ نداری، یعنی فرهنگ درست همان چیزی است که آدم با فرهنگ در پی آن است.
حضور در دایره‌ی ابدی حجم‌های ذهنی، حضور در تغییر شکل دنیا و انتقال دنیا، حضور در شدن و در فنا، پس فرهنگ تظاهری است از آنچه که نیست، تظاهر ِغیبت است، و غیبت از هر آنچه حضور است، که خود حضور دیگری است: حضورِ دوم ِ برتر در دنیا.
تصویری از آنچه که هست فرهنگ نیست، فرهنگی که تعریف می‌شود شایعه‌ای از کلمات است، شایعه‌ای از عبارت، که مدام در میان دهان‌ها مستعمل میشود، در دهان وزیر، در دهان دیپلمات... آنقدر که دیگر دارد رمق از دست می‌دهد. و در این دست مالی شدن گاهی وسیله ی تحمیق است و گاهی موجه سانسور، یعنی سوپ جو و سوپاپ شعور.
و فرهنگ درست همان چیزی است که نه سوپ می‌خواهد و نه سوپاپ. هرچیزی فرهنگ خودش را دارد، ظاهر هر چیزی تظاهری از فرهنگ آن چیز است: فرهنگ ِ بلد باشیم لبخند بزنیم، فرهنگ ِ بلد باشیم نگاه کنیم، فرهنگ ِ بلد باشیم تشکر کنیم، فرهنگ ِ بلد باشیم تعجب کنیم، فرهنگ ِ ذهن، فرهنگ ِ عضله، فرهنگ ِ وقت... فرهنگ گاهی پشت شیشه‌ی کتابفروشی ایستادن است، لذت از یک طنز است، طنز ِ سیاه است، لای کتاب را باز کردن است، باز بودن است، بودن در همیشه، و در این معنی فرهنگ گاهی رفتن است، در همیشه شدن است، حضور در طبیعت ِ اشیاء است، حضور در طبیعت ِ خویش است، همان چیزی که کویر دامغان دارد و خیابان‌های تهران ندارند. همان چیزی که چوپانان ما دارند و فوتبالیست‌های ما ندارند

یداله رویائی.

http://royaee.malakut.org/archives/2006/08/
--------------------------

پروانه گرامی
به بلاگ یداله رویائی مراجعه کردم. مطالبی از او خواندم . یکی از آن مطالب در این بلاگ موضوع فرهنگ بود.که عین آن را در فوق درج نمودم اما بر خلاف نظرفوق من معتقدم فرهنگ مجموعه ای از ارزش های اجتماعی است این مجموعه ی ارزشها می تواند زبان و هنر و آداب رسوم و سنت ها و تمدن و غیره باشد.
راستی از نظر پروانه گرامی کدام نظر قابل قبول است؟
با صمیمانه ترین درود ها
فریدون

ناشناس گفت...

سلام
دوست من
مدتی که نبودم چقدر اپ کردی
وهنوز دارم می خوانمشان