۴ دی ۱۳۸۸

عزاداری


روز عاشورای چند سال پیش خنده ی از ته دل و پیوسته ی سالار مرا به سمت او کشاند، پشت پرده ی توری ایستاده بود چانه اش به لب پنجره می رسید ،در برون چیزی موجب خنده ی او شده بود،پرسیدم چی تماشا می کنی گفت بیا زرکچلو ببین. ابتدای نام فامیل همسایه زر بود و همیشه سالار و دیگر پسر بچه های همسایه را دعوا می کرد و توپشان را می گرفت و نمی گذاشت در حیاط خانه بازی کنند. رفتم دیدم مرد همسایه در ِ پارکینگ را باز کرده که اتومبیلش را ببرد بیرون ، چشمش که به دسته افتاده دو دستی می زد تو سر کچلش و پاهایش را پانتزی باز می کرد و بالا و پایین می پرید ، همان موقع دسته ای که رد می شد مشغول حمل یک گهواره بود. گفتم پسرم او عزادار ی می کند و برای نزدیک بودن ظهر عاشورا ناراحت است . ولی هر چه بود از اینکه آن مرد خودش را میزد، سالار خوشحال بود برای او،مثل این بود که واقعن مرد همسایه مشغول کتک خوردن است....
امروز که رفته بودم برای این دو روز تعطیلی خرید کنم زنی می خواست شش کیلو سبزی خوردن بخرد چهره ی مهربانی داشت ، به فروشنده ی کُرد گفت این چه پیازچه ایه که میزاری آخه مال امام حسینه . کارگر که سبزی ها را آماده می کرد آرام به همکارش که او هم کُرد بود گفت امام حسین بهش گفته برام سبزی بخر و به هم لبخندی زدند. از خانومه پرسیدم مگه سبزی خوردن هم میدین گفت آره هیئت ما با همه فرق داره. گفتم پاک کردن سبزی خوردن خیلی سخته اون هم برای مهمون . گفت مامانم و خواهرم هم هستند و کمک می کنند .

از این همبستگی ها وهمدلی ها خوشم میاد روز عاشورا هم همیشه میروم میدون نزدیک خانه تماشا می کنم. این همه آدم یه جا جمع میشوند و عزاداری می کنند. همیشه به خودم می گفتم این باید ریشه هایی محکم داشته باشد.
چندی پیش به متنی در باره ی نمادها ی عزاداری بر خوردم، با خود گفتم اینجا بیاورم شاید برای شما هم خواندنی باشد:


نشانه ها در عزاداری


شاید بسیاری از مردم کمتر بدانند که شکلهایی را که به عنوان علم جلو هر دسته در روزهای عزاداری محرم حرکت می دهند بیشتر صبغه ملی دارد تا مذهبی. وقتی به علم های فلزی نگاه کنی اولین چیزی که جلب توجه می کند شکل صلیب گونه برخی از آنها است که در ایران باستان به آن چلیپا می گفتند و نشانه ای ازآیین مهر و چرخ گردون بود. علم بزرگ در واقع از مجسمه های کوچکی تشکیل شده که چندین کیلو وزن دارند. وسط علم شکلی از سرو یا بته جقه را می بینیم که نشانه ایران باستان است.
مجسمه دیگری که درست زیر نقش سرو به چشم می خورد مجسمه شیری است که شمشیری در دست دارد این نشانه در ایران باستان سمبول قدرت و پیروزی تلقی می شد.
یکی از مجسمه ها خروس است که در ایران باستان به آن "ایزد واک" یا ایزد صدا می گفتند. اشکالی که قطره خون را تداعی می کند به خون سیاوش مشهور بوده.
در دسته های عزا داری پشت علم، سنج بزرگی حمل می شود که سنج زن مرتب بر آن می کوبد، در ایران باستان این صدا برای ایجاد صدای رعد و برق و در خواست باران از خداوند بوده است.
زنان در مراسم عزاداری عاشورا به شکل نمادین برصورت خود چنگ می کشند. باستان شناسان براین باور اند که در ایران قدیم، زمین نماد " مادر" است واز چنگ زدن زنان به صورت شان به نشانه شخم زدن زمین تعبیر می شد تا زمین در سال آینده بیشتر بارور شده ومحصول خوبی بدهد.
یکی از باورها این است که در ایران قدیم مراسم عزا داری سیاووش را برگزار می کردند و سمبولهای که در مراسم عزاداری آن زمان رایج بوده بعد ها در فرهنگ عزاداری اسلامی – شیعی نیز راه یافته و روح و جنبه اسلامی به خود گرفته است.
درحالیکه روح عزا داری که مربوط به کشته شدن امام حسین( امام سوم شیعیان) و یاران اوست، درهمه جا یکی است. اما نحوه عزا داری و نحوه استفاده از چنین سمبولها فرق می کند. مثلا در افغانستان و پاکستان یا در عراق و سوریه، نیز حرکت دسته ( راه پیمایی به نشانه عزا داری) معمول ورایج است. اما با رسوم و سمبول های متفاوت. مثلا شیعه های افغانستان بیشتر از سمبول های مذهبی مخصوص عاشورا استفاده می کنند؛ مثل گهواره علی اصغر، علم ابوالفضل، تابلوهایی از ذوالجناح " اسب امام حسین" ودیگر سمبولهایی از این قبیل.
عده ای از شیعه های پاکستان در روز عاشورا با کارد های کوچک به شانه و پشت شان می زنند که به آن قمه زنی می گویند وبرخی دیگر ازشیعه های پاکستان طی مراسم خاصی از روی آتش می گذرند. حال آنکه شیعیان عراق یا سوریه و دیگر کشورهای عربی آشنایی چندانی بخصوص با سمبول های ایرانی مراسم عاشورا ندارند.

نام نویسنده را نمی دانم.


۱ نظر:

سید حسینی گفت...

درود
با مطلبی در باره ی مراحل ترجمه و نشر کتاب به روزم.