۷ بهمن ۱۳۸۵

محمد تاجران




Green ٍEarth--- BlueSky




مجمد تاجران 56 روزپیش سفری به دور دنیا آغاز کرده است.تا کنون 1656 کیلومتر را طی کرده است و در کشور هندوستان رکاب می زند.او در مسیرش اقدام به کاشت درخت می نماید .جهت اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه فرمایید.

نحوه آشناییم با آقای تاجران وبلاگ مهتاب شب -سعید سعیدی

******
همیشه از خواندن داستانهای برادران امیدوار لذت می برم.همسرم هم عاشق جهانگردی است فکر میکنم اگر فرزندی نداشتیم الان در جنگل های آمازون ،قطب شمال یا شاید هم در غاری به سر می بردیم.همیشه می گوید وقتی بچه ها رفتند با هم می ریم دور دنیا .من هم میگم اگه استخونامون نترکیده بود حتما می ریم!ا

***********
یادی از اولین جهانگردان ایرانی
برادران امیدوار در سال 1333 شمسی سوار بر موتورسیكلت‌هایشان سفر ماجراجویانه خود به دور دنیا را شروع كردند. سفری كه لحظه به لحظه آن برای این دو نفر سرشار از حادثه و ماجرا بود، غالبا سوژه‌ای می‌شد برای معتبرترین نشریات و رسانه‌های جهان آن روزگار؛ پیش روی در جنگل‌های مخوف آمازون و آفریقا، صحراهای سوزان ربع الخالی عرب، سرزمین‌های ناشناخته قاره آمریكا، استرالیا و حتی قطب شمال و جنوب یخ زده...
آنها هفت سال تمام با موتورسیكلت‌هایشان در دنیای لایتناهی پرسه زدند و سه سال آخر هم با اتومبیلی كه شركت سیتروئن به آنها هدیه كرده بود، به سفر ده ساله خود ادامه دادند. حاصل این سفر، هزاران عكس، چندین ساعت فیلم، یادگاری‌های مختلف از سراسر دنیا و چندین تحقیق جالب توجه بود كه بخشی از آن در «موزه برادران امیدوار» در كاخ سعدآباد قرار دارد.
كتاب خاطرات این سفر منتشر شده و فیلمی شامل دو CD هم در دسترس است. جالب اینكه بعد از پایان سفر،‌برادر كوچك‌تر یعنی عبدالله به شیلی برگشت و در آنجا یك شركت فیلم‌سازی تاسیس كرد. او حالا در آنجا با همسر شیلیایی خود زندگی گرم و آرامی دارد.
عبدالله به مدت 10 سال برنامه‌ای تلویزیونی را در تلویزیون ملی شیلی به نمایش گذاشت كه در حقیقت شامل تصاویر گرفته شده در طول سفرش با برادر بزرگ‌تر بود. اسم این برنامه بود: «قصه‌های هزار و یك شب عبدالله»!
او آنچنان شهرت و محبوبیتی در سرزمین آلنده و نرودا برای خود دست و پا كرده كه معروف است یك بار نامه‌ای به دست او رسیده كه چنین عبارتی به عنوان آدرس او پشت پاكت نوشته شده بوده: «شیلی، سانتیاگو، عبدالله»!ا
نقل از:خبرنگاران صلح
*********************
لینکهای مفید
خاطر ات برادران امیدوار در بی بی سی فارسی

سایت براردان امیدوار
فیلم برادران امیدوار

۲۵ نظر:

ناشناس گفت...

پروانه گرامی
از پیام هایت در پرستو راجع به داستان پریون و ئی مل ات راجع به داستان های صفدری تشکر می کنم .

.
به نظر می رسد آقای محمد تاجرا روزانه با دوچرخه حدود50 کیلو متر راه پیموده است. برایم این سئوال مطرح میشود از جاده ها طولانی و خشک و بی آب و علف و بیابان ها چگونه گذشته است. ؟ در ضمن اگر اشتباه نکنم فاصله زمینی ایران تا هند بیش از 1656 میشود.
جالب خواهد بود که بدانیم هزینه سفر چگونه تامین شده است؟

کاشتن درخت نیازمند اطلاع کافی در باره هر منطقه است. هر درختی را هر جائی نمیشود کاشت و کلی مسائل دیگر

میروم که سری به سایت او بزنم
با صمیمانه ترین درود ها

ناشناس گفت...

سلام پروانه خانوم.
يادم مي آيد كه در دوران نوجواني تصميم گرفته بودم مسير رشت تا بندر انزلي را 43 كيلومتر با دوچرخه ركاب بزنم اما در بين راه كه هنوز 9 كيلومتر را آن هم با زحمت ركاب زده بودم ، از نفس افتادم و راهي مريض خانه شدم .

ايييييييييي روزگار ، كه در
نوجواني دست به چه ديوانگي ها و خطاهايي كه نزدم......
حالا با خودم فكر مي كنم كه " تاجران " عجب موجودي ست كه اين همه پتانسيل و قدرت ركاب زني در او وجود دارد .و راهي جايي نشده

با درود

ناشناس گفت...

فریدون گرامی
با تقسیم کیلومتر بر روزها تقریبا روزی سی کیلومتر به دست می آید
حتما سری به سایت ایشان زدید .
.
خرج سفر این جهانگردان هم خودش بحثی است.در سایت ایشان شماره حسابی جهت کمک به این سفر داده شده است.
.
در مورد کاشتن درخت هم باید از خود ایشان توضیح بخواهیم.
.
صبر می کنیم بقیه دوستان هم نظرات و سئوالاتشان را بنویسند با ارسال ایمیلی سئوالات را مطرح خواهیم کرد.
.
آدرس وبلاگی همبه پست اضافه کردم.
ممنون از توجه شما

Unknown گفت...

سلام پروانه عزیز من هم برای روزی که بتوانم پای در سفر درازی بگذارم بی تابم،خوش به حال تمامی انانی که عزمشان را جزم می کنند و میروند

ناشناس گفت...

آقای تاجران
برو دارمت
دمت گرم

ناشناس گفت...

با سلام

خدا عمرت بدهد که با این
پست های متفاوت به
دوستان مان نشان می دهی که
به غیر از

شعر نو
و
داستان

پدیده های دیگری نیز در جهان
حضور دارند
-----------------------------
با اینگونه
پست ها برای مدتی هم که شده
گریبان ما را از دست شاعران، داستان نویسان و منتقدین
بی شمار وطن عزیز مان رها نموده و فرصت تنفسی
به ما میدهید

سپاسگزارم

ناشناس گفت...

نوشتن، از حرف زدن هم سخت‌تر است و خطرناک‌تر ... موقع حرف زدن، روبه‌رویش که می‌نشینی و حرف می‌زنی، صورت‌ش که سرخ و سفید شد، چشم‌هایش که تنگ و گشاد شدند، می‌فهمی که کجای حرف‌ت به‌ش برخورده است ... اما، وقتی می‌نویسی و خصوصاً برای دل خودت که می‌نویسی و همین‌طور بی‌مهابا، تکه‌تکه‌های دردت را می‌کشانی روی سفیدی و سیاهی‌هایی مانده‌گار، که حتی توی بدترین حالت‌ش هم تصور نمی‌کنی که به کسی بربخورد، و بی‌بهانه نوشتن‌هایت، بهانه‌ی دل‌آزرده‌گی کسی بشود، مکتوب و مستند بودن‌ش خطری‌اش می‌کند ...



نویسنده‌گی، شجاعت احمقانه‌ای می‌خواهد. وقتی خصوصی‌ترین و درونی‌ترین خیالات و آمال و آرزوهایت را می ریزی بیرون و می‌گذاری هر کسی آنها را بخواند و تجزیه تحلیل‌شان کند، باید خیلی احمق باشی که طوری بنویسی که انگار کنند دست‌ت به هر خونی که گمان برسد آلوده است ... و همین!



نوشتن همیشه برایم، راهی برای آرام شدن بود، دوباره جان گرفتن ... فراموش کردن هر آن‌چه آزارم می‌دهد ... گفته بودی بنویسم تا فراموش کنم، چرا این روزها، نمی‌شود با نوشتن خالی شوم؟! آن‌طور نگاهم نکن که انگار هنوز هم هستی ... توی این شب بلندی که تن‌م را به بند ماه کشیده است، و خدایی که میان تاریکی‌اش کمر به تکفیر من ... تو با آن چشم‌های آبی تیره مرا آزار می‌دهی ... همچنان به این صورت معصومی که خم شده است روی صورتم

--------------------

پروانه گرامی
نوشته فوق اثر سوسن جعفری است . من این سبک ساده نویسی و روان نویسی با این شور . احساس دوست دارم.
می بخشی اگر این مطلب در رابطه با متن نوشته ات نیست.اما چون آنرا دوست داشتم خواستم آنرا برای شما نیز هدیه بیاورم.

آدرس بلاگ او اینست
http://www.eshgvamargh.persianblog.com/

ناشناس گفت...

salam parvane aziz
omidvaram ke be arezooyetan bersid.

ta bashad az in arezooha be hamrah firuz khan .

ناشناس گفت...

manzoram gardesh dor dore donya bood.

ناشناس گفت...

سعید گرامی
سعی می کنم در پستی به صورت مفصل پاسخی برایت بنویسم.فقط خلاصه عر ض کنم این وبلاگ حقیر، جای مهمی نیست که بخواهد به دوستان مان که، خود دنیا دیده هستند مطلب جدیدی ارائه نماید.
.

این کوچک به دلیل عدم استعداد در شاعری و نویسندگی قادر به نوشتن یک خط هم نیست و شاید قدرت تشخیص داستان خوب و بد را هم ندارد
.
دوستان اهل ادبیات بر من منت می گذارند که با پیامهایشان همرائیم می کنند
.
با دوستی
پروانه

ناشناس گفت...

رامین گرامی
امیدوارم که همیشه تندرست باشی ولی نه کیلومتر آن هم در جاده ساحلی رشت و انزلی چرا شما را راهی بیمارستان کرد؟
دوچرخه سواری یکی از قشنگترین ورزشهاست، به خصوص در میان طبیعت و رفتن به جاهای ناشناخته.
.
راستی در رشت دوچرخه کرایه ای هست؟
.
جمعه گذشته سالار با یکی از دوستانش در پارک چیتگر قرار دوچرخه سواری داشت ما پدر مادرها هم خودمونو قاطی کردیم و با کرایه دوچرخه به یاد آرزوهای بر باد رفته در آن پارک با سرو صدای اتوبان تهران کرج چند کیلومتری رکاب زدیم
.
شنیدی که آرزو بر جوانان عیب نیست
من وفیروزهم خیلی جوونیم تازه نزدیک به پایان نیم قرن اول عمرمون هستیم من هم امیدوارم اگرعمری باقی بود به آرزومون در نیم قرن دوم برسیم.
از پیامهایت تشکر می کنم

ناشناس گفت...

در منطقه بیست و دو تهران ایستگاههای کرایه دوچرخه وجود دارد برای یک ساعت مجانی است و در تمام مسیر ها برای دوچرخه سوارها راه مخصوص گذاشته اند
..
البته در هوای آلوده تهران دوچرخه سواری کار خطرناکی است و زیانش بیش ازفایده آن می باشد
منطقه بیست و دو دارای هوای نسبتا تمیزی است

ناشناس گفت...

بي هيچ فكري هيچ گاه به اين نوع سفر ! تفريح ! ماجراجويي؟ فكر نكردم و بهتر بگويم خوشم نيومده

ناشناس گفت...

. Dear Parvane
How safe is to ride on bicycle in Tehran traffic? I prefer public transport as long as they are reliable. Bicycles are economical, environmental friendly as well as a healthy exercise

ناشناس گفت...

فریدون گرامی
تهران اصلا شهر سیفی برای دوچرخه سواری نیست به دلایل زیر
:
یک-بیشتر روزها هوا آلوده است به خصوص هنگامی که هوا سرد می شود و بادی نمی وزد .چون هوا ی سرد همیشه در پایین ترین سطح می ماند به همین دلیل هوا ی آلوده جابجا نشده و در سطح زمین ساکن می شود
با دوچرخه سواری هوای آلوده ی بیشتری به داخل ریه می رود پس پیاده روی هم خطرناک است چه برسد به ورزش و دوچرخه سواری
.
دو-محل های مناسبی برای حرکت دوچرخه در نظر گرفته نشده حتی در بعضی قسمتها برای پیاده رو ها هم محل راه رفتن نیست .
در ساعات اوج ترافیک تهران به یک پارکینگ بزرگ تبدیل می شود
.
سه- اختلاف سطح در بعضی مناطق تهران بسیار زیاد است در شهرهای کفی و کوچکتر در ایران دوچرخه بسیار رایج است
با همه ی این تفاسیر وسایل نقلیه عمومی بسیار بسیار در تهران کم و کند است و هر روز که می گذرد شهر شلوغتر می شود

حميـرا گفت...

سلام عزیزم
چه اندیشه زیبایی کاشتن درختی در هر گوشه این خاک معصوم کره معصوم.
حتما روزی تو و همسرت به این آرزو خواهید رسید. سوئدیها علی الخصوص بازنشسته هایشان هر سال در کشوری به ملاقات گرما می روند. اگر دلتان برای سرما تنگ شد سراغ ما بیایید البته مهاجرها خاک اینجا را از پیش با خالی بندی هایشان (شوخی) گرم کرده اند.
روی نازنینت را می بوسم.

حمیرا

ناشناس گفت...

آخ خدا را هزار مرتبه شکر . که این بار کامنت دونی شما باز شد تا من بتونم براتون ارزوی خوش بختی و سلامتی بکنم. باور کنید تا به حال چندین و چند بار سعی کرده ام براتون کامنت بذارم ولی نشده که نشده.

ناشناس گفت...

سلام از طرف خودم و محمد از شما تشكر ميكنم امروز با محمد صحبت ميكردم دهلي بود شاد و سر حال به پيش ميره
به وبلاگ سالار عزيز هم سر سزدم اما متاسفانه هركاري كردمنتونستم كامنت بگذارم به ايشون بگيد برام كامنت بگذاره از چه فاصله اي پاك كن رو با موفقيت در سطل انداخته تا من بهش امتياز بدم چون من يه دوره داوري بسكتبال هم گذروندم اگر اجازه بديد اين مطلب رو در وبلاگ خودم لينك ميكنم با تشكر فراوان از شما كه هميشه من و محمد رو مورد لطف خودتون قرار ميدهيد

ناشناس گفت...

با سلام

هر نفس نو می شود دنیا و ما
بی خـبر از نو شــدن انـدر بقا


چقدر دانش ، روشن بینی و اندیشه
ژرف می طلبیده است که انسان در
هفتصد ، هشتصد سال پیش و در آن
فضا و شرایط اجتماعی،به چنین
ایده ی نو و بدیعی پی ببرد و آنرا
با این زبان ساده و موجز
در اختیار هم عصران و نسل های آینده
خود بگذارد؟

به راستی چند نفر از هم عصران مولانا
معنای این کلام پر مغز او را درک میکرده اند ؟

اکنون چه؟
چند نفر از ما قادریم
مفهوم راستین این گفته
و عمق واقعی دریای اندیشه
فیلسوف بزرگ، مولوی، را ادراک نمائیم ؟
---------------------------
پروانه گرامی

منهم می خواهم با اجازه از شما تقلید کنم و
سر برگ «بامداد پگاه» را مزین
به این شعر زیبا و درونمایه
نو و مدرنش نمایم

شادکام باشید

ناشناس گفت...

سعید سعیدی گرامی
با اجازه کامنتی که در وبلاگ پرستو نوشتی اینجا هم کپی می کنم:
.
....
خواستم اطلاعاتی در مورد برنامه دوست عزيزم محمد تاجران در اختيار شما بگذارم اميدوارم تا پاسخی باشد برای سئوالهای مطرح شده شما در وب سايت پروانه عزيز
در مورد خرج برنامه برآورد انجام شده برای اين برنامه ۵ ساله حدودا ماهی نزديک به ۷۰۰ دلار هزينه در نظر گرفته شده که اين هزينه قرار است از طرف برخی از دوستان و سازمانهای غير دولتی و همچنين از راه برگزاری نمايشکاه عکس توسط خود محمد تهيه بشود در مورد حرکت کند ايشون بايد بگويم به دليل ماندگاری ايشان در بعضی از شهرها محاسبه کيلومتر بر روز دقيق نيست
معمولا در برنامه های سايکل توريست در بهترين شرايط محيطی و جوی دوچرخه سوار به دليل همراه داشتن بار زياد قادر به طی کردن مسيری بيشتر از ۱۵۰کيلومتر در روز نميباشد
و در مورد درخت با هماهنگی خود محمد با شهرداريهای شهر های مسير درخت کاشته ميشود

ناشناس گفت...

حمیرای عزیز
از محبتت تشکر می کنم
از گرما و سرمای زیاد عاجزم
شما حتما به تهران سر می زنید هر وقت آمدید نظر کوچکی هم به ما بیاندازید

ناشناس گفت...

مرسی و بسیار متشکر از لطف تون پروانه خانم نازنین . مطلب شما هم برای ام خوشایند و خواندنی بود . از این جوانان بزرگ و کوشا مثل این جناب تاجران خوش ام می آید و لذت می برم . به همسر گرامی سلام و عرض ارادت من را ارسال کنید

ناشناس گفت...

پروانه عزيز راشت مي گويي همه چيز ما ايرانيان سطحي شده و انگار عمقي پشتش نيست. راستي من فيلمي در تلويزيون ديده ام از اين برادران اميدوار. خيلي جالب بود. خوش به حالشان . اصلا خوش به حال هركس جهانگردي مي كند

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز من یه سایتی زدم به اسمه طرفداران برنامه شب هفتم این سایت در حال حاضر داره تست میشه و از کسانی هم دعوت میشه که هر کی خواست میتونه بیاد تو ی این سایت نویسنده بشه اگه شما خواستید برید تو نظرات این سایت اطلاع بدید فعلا بای www.groupeshabe7.coo.ir

bikaran گفت...

salam
mohamad tajeran hastam va alan dar dehli hastam .soalhaye ziadie va nemishe be hame javab dad va to site etelaate ziadi hast .az hame mamnoonam makhsosan shoma parvaneh khanom ke az safar yad mikonid .vase donestane inke safar az koja aghaz shode be weblogam sar bezanid www.bikaraneha.blogspot.com