پروانه گرامی شعر زیر در بلاگ "چگونه ..." خواندم چون از آن خوشم از خاطرم گذشت که آنرا برای شما به ارمغان بیاورم =================== کجاست آن دوست ؟ که بجوید جای پایم را در باغچه های گل آن جا که آه می کشند درهای فراموش شده در باد
تصویر خیال انگیزی است مر خبا بر سالار . . . می بینم شعر مو لانا را بسبک شعر نو آراسته ای. مثل کندن شاخه ای از یک درخت و آراستن آن به نوعی برای باز آفرینش تصویری دگرگونه
.
. اینهم بیتی دیگر از آن
دل چو سیاهی دهد رنگ گواهی دهد عکس برون میزند گر چه تو در پردهای
رامین گرامی passion چه خوب بود از فريدريكه مايوركا بیشتر می نوشتی مایلم بیشتر در مورد این روش ترجمه بیشتر به گفتگو بنشینیم . همانطور که در گذشته هم گفته بودم ترجمه کار بزرگی است
فریدون گرامی این گونه آراستن شعر کار من نیست این کار بزگان ادبیات است این را شفیعی کدکنی این گونه نوشته بود سراسر کتاب خط سوم که زندگی وآثار شمس است دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی اشعار مولانا ودیگر شاعران را به همین شکل نوشته است .
به خانه ی نازنین مهرا رفتم و بسیار لذت بردم با سپاس از شما
سلام به شما و تشکر از فریدون گرامی! مرسی برای مهربانی و لطفتتان. اگر بگویم معنی این شعر زیبا را کم فهمیدم ، برای این است که از شما کمک بگیرم... من نیما را خیلی دوست دارم خوشحالم که شما را شناختم.
http://www.radiozamaneh.org/literature/2007/04/post_257.html تولد سعدی و شبی به نام او
مجله بخارا با همکاری مرکز سعدیشناسی در ایران٬ پنجم اردیبهشتماه شب این شاعر بزرگ پارسی را در خانه هنرمندان تهران برگزار میکند. شعر و نثر سعدی با گذر از ۷۰۰ سال امروز به ما رسیده است. سعدی شاعری كه از ستارههای آسمان ادب ایران است، همچون خیام، مولوی و حافظ نه به یك دوره بلكه به همه دوران تعلق دارد. او كه در عصر خود و در اوج كلاسیك شاعری مدرن بود، امروز نیز در زمانه ما همچنان مدرن جلوه میكند. پس از برگزاری شب مولانا در نشریه بخارا٬ به مناسبت زادروز سعدی علاقهمندان این شاعر گرد هم میآیند. در این مراسم ضیاء موحد٬ كوروش كمالی سروستانی، بهاء الدین خرمشاهی و اصغر دادبه سخنرانی میکنند. در شب سعدی از مظاهر مصفا تجلیل میشود و همچنین فیلم مستندی از فعالیتهای سعدیشناسی در ایران و جهان به نمایش در میآید
سلام خانم اسماعیل زاده عزیز اما اینبار باد بهاری که در تنگه بلاغی وزید نوید ریش تاریخ هفت هزار ساله ما را داد و من کاملا خود را بی ریشه حس میکنم سخت است سخت
سلام پروانه ی عزیز... اگر بنویسم که مولانا...گه گاهی به همراه تائو.. رنگها اشکال و نوع تلفیق اش را از طبیعت و انسان گرفته...شاید بر من ایراد بگیرند... و اگر بنویسم که مولوی برای شناختن تائو و شناختن روح عمیق و بینش دقیق مذهبی و فلسفی از فلسفه ی چین استمداد طلبیده.....باز ممکنه از من ایراد بگیرند.. اما می نویسم..نگاه مولوی به این عالم نگاه خاصی ست سوای بعد مذهبی اش..که ناگزیر می سراید ..میدانم..که رنگی اگر در لعاب کار مولانا می بینیم..فلسفه اش حقوق اش جامعه اش تاریخ اش مشخص شده از فلسفه ی شرق ..به همرا ه اندکی تشابه از غرب می توان گفت..شاخصه ی شعر مولانا..به نطر من همان سماعی ست که من باید بنویسم اسم اش زنده گانی ست..حرکت و برکتی ست و نعمتی ست...اگر این تابو ها توتم ها دست بر دارند....
سعید سعیدی گرامی ریشه های فرهنگ بشریت بسیار محکم تر از این است که با آب گرفتن تنگه بلاغی از بین برود.به خصوص تا وقتی که جوانانی همانند تو دلسوز در سرزمین مادری مان زندگی می کنند، جای نگرانی وجود ندارد. به وبلاگ جناب درویش هم رفتم و غمگین شدم سعی می کنم پستی در این ارتباط بنویسم. ادامه ی سفر خوشی را برایت آرزومندم
سلام عزیزم خوبی؟ نگار در وبلاگ من برایت پیام گذاشته نگاهی به آن بینداز. راستی نگاهی دوباره به مطلب هم بینداز ببین تغییری شد. روی ماه خود و فرزندانت را می بوسم. متن 2 ماه مه را بعد در وبلاگ خواهم آورد
پروانه گرامی سلام شعرکویری شاملو را که لطف کرده بودی در ستون نظریات یادداشت قبلی پرستو گذاشته بودی برای بحث و گفتگو در پرستو منتشر کردم .
مطلبی هم در باره فیلم سیصد در بلاک "مرا آفرید آنکه دوستم..." خواندم. نمیدانم این فیلم را دیده ای یا نه ...من ازدیدن فیلم های خشونت آمیز و جنگ و ستیز خوشم نمی آید. گرچه درباره این فیلم بسیار گفته شده است و بسیار تبلیغ شده است و بطور نا خود آگاه آدمی فکر می کند که اگر این فیلم رانبیند ممکن است از درک حقیقتی بدور مانده باشد.
به هر حال قلم سوسن جعفری قلم توانائی است او در باره این فیلم مطلبی نوشته است ونوشته های دیگرش هم زیباست اینهم لینک بلاگ اوست
فریدون گرامی به وبلاگ سوسن جعفری رفتم و همان چیزی را در مورد فیلم سیصد دیدم که قبلا در بحث های اهل سینما در تلویزیون ایران دیده بودم. همه به شدت تمام از دیدن این فیلم به خشم آمده و چندششان شده بود. یکی از تحلیل گران که نامش خاطرم نیست می گفت این فیلم یک میکروب کشته شده است که وارد بدن ما شده و باعث شده که ما به خود آمده و در صدد ساختن فیلم هایی برآییم که که هویت اصلی ما ایرانیان را به پرده ببرد. و همگی با رگ های غیرت بالا آمده، این نظر را قبول داشتند . صحنه های چندش آوری از این فیلم در کانال های ماهواره ای دیده ام که به راستی حال به هم زن است. ... آقای پرویز کاردان -مراد برقی خودمان-هنرمند قدیمی معتقد است هالیوود مافیاست ودر دست یهودی ها. وقتی مرگ بر اسراییل می گوییم خوب باید اینچنین فیلم هایی به هالیوود از طرف یهودیان سفارش شود که از ریشه به ما حمله شود. نمی دانم شاید اثر این فیلم است که این روزها دررادیو و تلویزیون به تاریخ ایران قبل از اسلام هم توجه جدیدی می شود و به شناساندن و پرداختن به تاریخ ایران قبل از اسلام پرداخته می شود. این همان واکسنی است که آن تحلیل گر سینما گفته است . راستش تا به حال دلم راضی نشده این فیلم را ببینم ولی باید دید تا واکسن اثر بیشتری کند .. در مورد شاملوی بزرگ باید بگویم همیشه از گفتگو در مورد بزرگان ادبیات لذت می برم. با سپاس از شما
دل" گمراه من چه خواهد کرد با بهاری که میرسد از راه؟ با نیازی که رنگ میگیرد در تن شاخه های خشک و سیاه؟ ......................... هر زمان موج میزنم در خویش میروم ،میروم به جائی دور بوته گُر گرفته خورشید "سر راهم نشسته در تب نور __________________________________ پروانه خوبم، وبلاگ با کلاس،زیبا و امروزئی دارید.ابتدا که مطالب رو میخوندم پیش خودم فکر میکردم که صاحب وبلاگ مثل خودم یه دختر بیست سالست و یا در نهایت سی ساله،ولی بعد که پروفایل شما رو خوندم تو دلم جیغ زدم که ،وای چه زن جوان دل و با روحیه ای.از ته ته دلم بهتون تبریک میگم واقاَ همت ،پشتکار و روحیه شما ستودنیست.ای کاش همه زنان و مادران این سرزمین مانند شما بودند .:)امیدوارم همیشه دلتان شاد باشد.در ضمن این منظره بهاری آدم رو به فکر عمیقی فرو میبره .من رو که دچار غم شیرینی کرد
۲۸ نظر:
salam.
berasti ke hamin ast.
**
akhar in tasvir haye ( salar ) man ra divane mikonad !. besiar ziba./
**
bale !
az sher ( bazi man ) kamelan vaziate rohi shaer peydast.
پروانه گرامی
شعر زیر در بلاگ "چگونه ..." خواندم چون از آن خوشم از خاطرم گذشت که آنرا برای شما به ارمغان بیاورم
===================
کجاست آن دوست ؟
که بجوید
جای پایم را
در باغچه های گل
آن جا
که آه می کشند
درهای فراموش شده
در باد
نارنبن مهرا
از بلاگ
http://nmehra.persianblog.com
تصویر خیال انگیزی است مر خبا بر سالار
.
.
.
می بینم شعر مو لانا را بسبک شعر نو آراسته ای. مثل کندن شاخه ای از یک درخت و آراستن آن به نوعی برای باز آفرینش تصویری دگرگونه
.
.
اینهم بیتی دیگر از آن
دل چو سیاهی دهد رنگ گواهی دهد عکس برون میزند گر چه تو در پردهای
رامین گرامی
passion
چه خوب بود از
فريدريكه مايوركا
بیشتر می نوشتی
مایلم بیشتر در مورد این روش ترجمه بیشتر به گفتگو بنشینیم
.
همانطور که در گذشته هم گفته بودم ترجمه کار بزرگی است
فریدون گرامی
این گونه آراستن شعر کار من نیست
این کار بزگان ادبیات است
این را شفیعی کدکنی این گونه نوشته بود
سراسر کتاب خط سوم که زندگی وآثار شمس است دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی اشعار مولانا ودیگر شاعران را به همین شکل نوشته است
.
به خانه ی نازنین مهرا رفتم و بسیار لذت بردم
با سپاس از شما
سلام به شما و تشکر از فریدون گرامی!
مرسی برای مهربانی و لطفتتان.
اگر بگویم معنی این شعر زیبا را کم فهمیدم ، برای این است که از شما کمک بگیرم...
من نیما را خیلی دوست دارم
خوشحالم که شما را شناختم.
http://www.radiozamaneh.org/literature/2007/04/post_257.html
تولد سعدی و شبی به نام او
مجله بخارا با همکاری مرکز سعدیشناسی در ایران٬ پنجم اردیبهشتماه شب این شاعر بزرگ پارسی را در خانه هنرمندان تهران برگزار میکند.
شعر و نثر سعدی با گذر از ۷۰۰ سال امروز به ما رسیده است. سعدی شاعری كه از ستارههای آسمان ادب ایران است، همچون خیام، مولوی و حافظ نه به یك دوره بلكه به همه دوران تعلق دارد.
او كه در عصر خود و در اوج كلاسیك شاعری مدرن بود، امروز نیز در زمانه ما همچنان مدرن جلوه میكند.
پس از برگزاری شب مولانا در نشریه بخارا٬ به مناسبت زادروز سعدی علاقهمندان این شاعر گرد هم میآیند.
در این مراسم ضیاء موحد٬ كوروش كمالی سروستانی، بهاء الدین خرمشاهی و اصغر دادبه سخنرانی میکنند. در شب سعدی از مظاهر مصفا تجلیل میشود و همچنین فیلم مستندی از فعالیتهای سعدیشناسی در ایران و جهان به نمایش در میآید
سلام پروانه عزیز
باز هم انتخابی زیبا
گاهی فکر می کنم چنین بادی باید در زندگی ما بوزد و دلهای ما را بهاری کند
شاد باشید
سلام خانم اسماعیل زاده عزیز اما اینبار باد بهاری که در تنگه بلاغی وزید نوید ریش تاریخ هفت هزار ساله ما را داد و من کاملا خود را بی ریشه حس میکنم سخت است سخت
salam parvane aziz.
bale!. hatman . ba kamale eftekhar
,نازنین مهرا
به این خانه ی کوچک خوش آمدی
نام تو خود، هزاران شعر است
...
نمی دانم چند سال داری و کجا زندگی می کنی ولی در شرایطی بودم که این شعر را برای حال خودم انتخاب کردم. در آینده ی نزدیکی برایت پاسخی خواهم نوشت
با سپاس
سلام پروانه ی عزیز...
اگر بنویسم که مولانا...گه گاهی به همراه تائو.. رنگها اشکال و نوع تلفیق اش را از طبیعت و انسان گرفته...شاید بر من ایراد بگیرند...
و اگر بنویسم که مولوی برای شناختن تائو و شناختن روح عمیق و بینش دقیق مذهبی و فلسفی از فلسفه ی چین استمداد طلبیده.....باز ممکنه از من ایراد بگیرند..
اما می نویسم..نگاه مولوی به این عالم نگاه خاصی ست
سوای بعد مذهبی اش..که ناگزیر می سراید ..میدانم..که رنگی اگر در لعاب کار مولانا می بینیم..فلسفه اش حقوق اش جامعه اش تاریخ اش مشخص شده از فلسفه ی شرق ..به همرا ه اندکی تشابه از غرب می توان گفت..شاخصه ی شعر مولانا..به نطر من همان سماعی ست که من باید بنویسم اسم اش زنده گانی ست..حرکت و برکتی ست
و نعمتی ست...اگر این تابو ها توتم ها دست بر دارند....
هماهنگي شعر و رنگ شكوفه ها
زیبا بود ! درست مثل بهار که روزهایش غرق نور است شبهایش پر از جنبشی نهانی برای زندگی
dorud bar banu parvane
omidvaram ke behtar shode bashid
سلام عزیزم
به این سالار من بگو مثل خاله ات عاشق بهاری
راستی می بینی بهار چقدر زیبا و دل رباست
روی ماهت را می بوسم
پروانه گرامی
غزل زیر از مژگان بانوست که به نظر من غزلی زیباست و فکر کردم آنرا برای شما هم نقل کنم
================
غزل بهانه خوبی برای وصف تو نيست!
به نجابت چشمانش
به چشمهاي نجيبت كه آبرويم بود
تو مهربان تر از آني كه آرزويم بود
تو مهربان تر از آن شاعري كه در رويا
ميان كوچهء شعرش به جستجويم بود
صريح و ساده بگويم يكي شبيهت نيست
از اين مجسمه هايي كه چهار سويم بود
از اين مجسمه ها، آدم آهني هايي
كه آنچه تاب ندارند هاي و هويم بود
زني كه گم شده در بين راه من بودم
قبيله پشت سر و قبله روبرويم بود
مرددم بروم يا دوباره برگردم؟
هميشه فاصله مضمون گفتگويم بود
مني كه ميوه عصيان باغ حوايم
به چشمهاي تو اما فرشته خويم بود
هميشه حرف دلم اينكه «دوستت دارم»
كبوترانه ترين بغض در گلويم بود
و آرزوی من اين بود «مهربان باشي»
تو مهربان تر از آني كه آرزويم بود
مژگان بانو
http://mojganbanoo.persianblog.com/
سعید سعیدی گرامی
ریشه های فرهنگ بشریت بسیار محکم تر از این است که با آب گرفتن تنگه بلاغی از بین برود.به خصوص تا وقتی که جوانانی همانند تو دلسوز در سرزمین مادری مان زندگی می کنند، جای نگرانی وجود ندارد.
به وبلاگ جناب درویش هم رفتم و غمگین شدم سعی می کنم پستی در این ارتباط بنویسم.
ادامه ی سفر خوشی را برایت آرزومندم
زيبا بود و مانند هميشه تفكر برانگيز
ممنون به سبزوار رسیدم به امید خدا یکشنبه تهران
سلام عزیزم
خوبی؟ نگار در وبلاگ من برایت پیام گذاشته نگاهی به آن بینداز. راستی نگاهی دوباره به مطلب هم بینداز ببین تغییری شد. روی ماه خود و فرزندانت را می بوسم.
متن 2 ماه مه را بعد در وبلاگ خواهم آورد
doud bar parvane aziz.
ok. ba kamale eftekhar...
dar ouj bashid
پروانه گرامی
سلام
شعرکویری شاملو را که لطف کرده بودی در ستون نظریات یادداشت قبلی پرستو گذاشته بودی برای بحث و گفتگو در پرستو منتشر کردم .
مطلبی هم در باره فیلم سیصد در بلاک "مرا آفرید آنکه دوستم..." خواندم. نمیدانم این فیلم را دیده ای یا نه ...من ازدیدن فیلم های خشونت آمیز و جنگ و ستیز خوشم نمی آید. گرچه درباره این فیلم بسیار گفته شده است و بسیار تبلیغ شده است و بطور نا خود آگاه آدمی فکر می کند که اگر این فیلم رانبیند ممکن است از درک حقیقتی بدور مانده باشد.
به هر حال قلم سوسن جعفری قلم توانائی است او در باره این فیلم مطلبی نوشته است ونوشته های دیگرش هم زیباست
اینهم لینک بلاگ اوست
http://www.eshgvamargh.persianblog.com/
با آرزوی سلامتی و پیروزی تان در کلیه شئون زندگی
salam
آدرس وبلاگم عوض شد
سلام دوست گلم
از بازدید وبلاگت لذت بردم . اگه دوست داشتی تو هم یه سر به ÷روانه بزن . خوشحال می شم .
فریدون گرامی
به وبلاگ سوسن جعفری رفتم و همان چیزی را در مورد فیلم سیصد دیدم که قبلا در بحث های اهل سینما در تلویزیون ایران دیده بودم. همه به شدت تمام از دیدن این فیلم به خشم آمده و چندششان شده بود.
یکی از تحلیل گران که نامش خاطرم نیست می گفت این فیلم یک میکروب کشته شده است که وارد بدن ما شده و باعث شده که ما به خود آمده و در صدد ساختن فیلم هایی برآییم که که هویت اصلی ما ایرانیان را به پرده ببرد. و همگی با رگ های غیرت بالا آمده، این نظر را قبول داشتند
.
صحنه های چندش آوری از این فیلم در کانال های ماهواره ای دیده ام که به راستی حال به هم زن است.
...
آقای پرویز کاردان -مراد برقی خودمان-هنرمند قدیمی معتقد است هالیوود مافیاست ودر دست یهودی ها.
وقتی مرگ بر اسراییل می گوییم خوب باید اینچنین فیلم هایی به هالیوود از طرف یهودیان سفارش شود که از ریشه به ما حمله شود.
نمی دانم شاید اثر این فیلم است که این روزها دررادیو و تلویزیون به تاریخ ایران قبل از اسلام هم توجه جدیدی می شود و به شناساندن و پرداختن به تاریخ ایران قبل از اسلام پرداخته می شود.
این همان واکسنی است که آن تحلیل گر سینما گفته است
.
راستش تا به حال دلم راضی نشده این فیلم را ببینم ولی باید دید تا واکسن اثر بیشتری کند
..
در مورد شاملوی بزرگ باید بگویم همیشه از گفتگو در مورد بزرگان ادبیات لذت می برم.
با سپاس از شما
دل" گمراه من چه خواهد کرد
با بهاری که میرسد از راه؟
با نیازی که رنگ میگیرد
در تن شاخه های خشک و سیاه؟
.........................
هر زمان موج میزنم در خویش
میروم ،میروم به جائی دور
بوته گُر گرفته خورشید
"سر راهم نشسته در تب نور
__________________________________
پروانه خوبم، وبلاگ با کلاس،زیبا و امروزئی دارید.ابتدا که مطالب رو میخوندم پیش خودم فکر میکردم که صاحب وبلاگ مثل خودم یه دختر بیست سالست و یا در نهایت سی ساله،ولی بعد که پروفایل شما رو خوندم تو دلم جیغ زدم که ،وای چه زن جوان دل و با روحیه ای.از ته ته دلم بهتون تبریک میگم
واقاَ همت ،پشتکار و روحیه شما ستودنیست.ای کاش همه زنان و مادران این سرزمین مانند شما بودند .:)امیدوارم همیشه دلتان شاد باشد.در ضمن این منظره بهاری آدم رو به فکر عمیقی فرو میبره .من رو که دچار غم شیرینی کرد
Salam
گاهی اوقات با خودم فكرمی كنم، ایكاش تا مدتی نابینا، و یا محو بودم، تا........
اریش فرید
ارسال یک نظر