
هنگام خواندن گاهی فکر می کنی شعر می خوانی گاهی نثری سنگین ، زمانی یک فیلم نامه قوی....این فیلم نامه چنان حالت و آنچه در فکر شخصیت داستان برای خواننده باز می کند که خواننده غرق در داستان شده و همراه آن به قهوه خانه، روستای پشت کوهها و یا خانه ی زرگر می رود. شخصیت ها همگی قوی و بسیار واقعی هستند. جای ها همه به روشنی در ذهنت جای می گیر د.
می توانم بگویم نثری یگانه و بسیار قوی دارد که خواننده اصلن مایل به تند خوانی آن نیست. گاهی با طنزی به خنده می افتد و به زودی این خنده محو میشود و روند کتاب ادامه می یابد.
داستان بر سر مردی است روستایی که به گنجی دست پیدا می کند .ابراهیم گلستان با شرح چگونگی نابود کردن آثار باستانی ، داغی بر دل خواننده می گذارد .در جایی از درآوردن چشمان زمردی بز و در جای دیگر از آب کردن اثر دیگری برای پاک کردن کنده کاری ها....این گوشه ای از داستان است که به موازات چند داستان دیگر به پیش می رود.
داستان آموزگار و نقاش و کلفت زرگر و زن زرگر و قهوه چی و کت خدا ... همه خواندنی هستند و در یک داستان واحد نقش بازی می کنند.
یکی از خواندنی ترین داستان های درون این داستان بلند ، عروسی مرد با دختر شهری است. جشنی بسیار پر زرق و برق و خوراکی های گوناگون و چندین دسته مطرب و بلند گو و شاعر که برای عروس داماد شعر بگوید... ولی مردم روستا را دعوت نکرده ! و سیمی خاردار کشیده که آنها وقتی سر و صدا ها را شنیدند بیایند و پشت سیم های خاردار تزیین شده به کاغذ رنگی، بمانند . مرد در طول عروسی چشم می اندازد که ببیند ،آیا روستاییان آمده و پشت سیم های خاردار مانده اند؟ ولی تا پایان جشن هیچ یک از اهالی روستا به پشت آن سیم ها نیامدند و مرد فریاد میزند پس چرا نیامدند؟!.
فیلم آن را ندیده ام ولی خواندم که نقش مرد را پرویز صیاد و زن شهری(کلفت زرگر) را شهناز تهرانی بازی کرده اند.این فیلم در زمان شاه توقیف شد.
داستان غم انگیزی است و کتابی خواندنی.
دریافت کتاب
دریافت پی دی اف از کتابناک
چاپ هفتم
نشر باز تاب نگار
پیوندهای خواندنی:
ابراهیم گلستان در یاد
ابراهیم گلستان در گفتگو با عباس میلانی
گفتگوی مسعود بهنود با ابراهیم گلستان