۱۵ تیر ۱۳۸۵

برای فرید

وقتی که موج حادثه خوابید
:بر سنگ گور من بنویسید
یک جنگجو که نجنگید"
"اما... شکست خورد
نصرت رحمانی

۱۲ نظر:

ناشناس گفت...

چه گويم ای دوست که سخن از نصرت رحمانی ست. وقتی خواستم شعری از او انتخاب کنم . همه شعر هایش را انتخاب کردم. او شاعر ديروز و امروزم و فردایم بود. شعر او در غم و شادی هایم صدایم بود .

واين هم شعر ديگری از او
----------------------------


ساقي
سبو بشكست ، ساقي ! همتي از غصه مي ميريم
شكسته تيله ها را بر لبم كش تا سحر گردد
در ميخانه را قفلي بزن ترسم كه ولگردي
ز درد آتشين زخم خبر گردد
خبر گردد
به پيراهن بپوشان روزن ميخانه را ساقي
كه چشم هرزه گردان هم نبيند ماجرايم را
به خويشم اعتباري نيست ، گيسو را ببر ساقي
و با آن كوششي كن تا ببندي دست و پايم را
ز خون سينه ام ، ساقي ! بكش نقش زني بي سر
به روي آن خم خالي كه پاي آنستون مانده
به زير طرح آن بنويس با يك خط ناخوانا
به راه دشمني مانده ز راه دوستي رانده
و دندانهاي من سوراخ كن با مته ي چشمت
نخي بر آن بكش ، وردي بخوان آويز بر سينه
كه گر آزاده اي پرسيد روزي : پس چه شد شاعر
نگويد : مرد از حسرت بگويد : مرد از كينه

مهران گفت...

سلام

وقتي عراق به كويت حمله كرد و اونجا رو گرفت من فرانسه بودم توي تلويزيون ديدم از قذافي پرسيدند نظرت راجع به جنگ عراق و كويت چيه خيلي خونسرد جواب داد:
كدوم جنگ !؟

پــروانه گفت...

فریدون عزیز
نمی دانم این چه احساسی قریبی است که نسبت به اشعار نصرت رحمانی دارم.کلامش برایم جان دارند احساس می کنم خودشو میبینم.
چقدر غریب وتنها رفت.
...
كه گر آزاده اي پرسيد روزي : پس چه شد شاعر
نگويد : مرد از حسرت بگويد : مرد از كينه


ممنون

پــروانه گفت...

فریدون عزیز
امروز با سندباد صحبت می کردم او اشعاری که این روزها می گوید همش تلخه
بهش گفتم نمی دونم چرا شعر این شاعرها ی تلخ گو راکه واقعیتهارو می گن دوست دارم.
گفت شعر وقتی اینجوری شروع میشه:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور...دیگه شعر خراب میشه
گفتم ولی من خودمو گول میزنم و سعی میکنم شعرای خوشبینانه رو دوست داشته باشم.شاید علتش اینه که اونقد دورو بر ما بدی و زشتی هست...اصلا ......
بیا بگیم یوسف گم گشته باز آید

پــروانه گفت...

مهران عزیز هم راست میگه !!!اصلا کدوم جنگ؟؟؟؟

پــروانه گفت...

مریم عزیز
ممنون از احوالپرسیت
باید منتظر نتیجه ها بود .امسال همه از کنکور ناراضی بودند.به هر حال بچه ها تلاششونو می کنن.تا ببینیم بازی روزگار با اونا چه می کنه.
...
امروز شبکه دو حدود بعد از ظهر یک فیلم آبدوخیاری هندی داد که نگو یادتو کردم.بعد از شاید 30 سال اینچنین فیلمی دیدم
وبلاگ سینماتو که آپدیت نکردی
یه سری به اون وبلاگت زدم دیدیم دوباره فعالش کردی
...
ناگزيری از اين همه آشفتگی نيست. درود بر تنهايی که رساترين مجوز است!
...
ایمیلات با این وبلاگت خیلی متفاوته
در ایمیلها همش شور و زندگی احساس می کنم ولی اونجا فضا خیلی فرق داره
به خانواده سلام مرا برسان

ناشناس گفت...

سرکار خانم پروانه

درود فراوان بر شما

در چنین دورانی... حقیقت در اختیار هنر و در دستان شاعران است

از الطاف بی کران شما و فروغم
نهایت سپاس را دارم

ناشناس گفت...

شايد نجنگيدن براي يك جنگجو سخت باشد ولي گاهي نجنگيدن خود جنگيدن است

پــروانه گفت...

فرید گرامی
گاهی دو انسان در دو نسل مختلف چقدر به هم نزدیکند.

ناشناس گفت...

من از جنگیدن می ترسم .
از زخمی شدن بیشتر از همیشه هراس دارم با این همه هر روز در جستجوی حریف جدیدی هستم. اینو توی وبلاگی خونده بودم.
من بلاگم رو عوض نکردم
هنوز دختر کوهستانم اما پرشن بلاگ با ما نمی سازه . بای

ناشناس گفت...

ای وای تو پستی که برای برادرم بود من باید حتما بنویسم

بابا فرید منه ... ...
مرسی پروانه فکر کنم آب وهوای بوشهر بهش ساخته...دیروز تازه تشریف فرما شدند..گویا اصلا نفهمیده من وبلاگ داشتم یک زمانی...انگار واقعا سرش شلوغه..و من می گفتم دروغ می گی

بازم ممنونم ...

ناشناس گفت...

بخسب
بیارام
پروازکن
دریا نیز میمیرد
...............
..................
....................