نبینی باغبان چون گل بکارد
چه مایه غم خورد تا گل برآرد
به روزوشب بودبی خوردو بی خواب
چه مایه غم خورد تا گل برآرد
به روزوشب بودبی خوردو بی خواب
گهی پیراید او را گه دهد آب
گهی از بهر او خوابش رمیده
گهی از خار اودستش خلیده
به امید،آن همه تیمار بیند
که تا روزی بر او گل بار بیند
" از نامه چهارم ویس به رامین"
*********
این قسمت در روز 8/10/87 به متن اضافه گردیده است:
زمانی که رامین ویس را ترک کرده و به "گل " دل می بندد .ویس شروع به نامه نگاری به رامین می کند که از زیباترین و مشهورترین نامه های تاریخ ادبی ایران است . در این نامه ها حالت های روحی و فکری ویس را نسبت به رامین با شعر های زیبا بیان شده است.
وقتی به جستجو در گوگل می پردازی بیشترین حرفها را در باره ی این کهن ترین داستان عاشقانه ایران زمین تارنگارهای خارج از ایران می یابی یک نمونه از آن را در اینجا می آورم. لازم به گفتن است که هیچ یک به شیرینی خواندن خود کتاب نیست.
*********
پروفسور هانس ورنر بیرهوف، صاحب کرسی روانشناسی اجتماعی در دانشگاه بوخوم ِ آلمان در یک اثر تحقیقی که اخیراٌ با نام «آنچه که عشق را پایدار میکند» انتشار یافته، از میان عواملی که به پایداری رابطهی عاشقانه کمک میکند، بیش از همه بر رابطهپذیری فرد تاکید میکند. در این زمینه روانشناسان معتقدند که فرد هرگاه در سالهای کودکی از محبت مادر به اندازهی کافی بهره برده و اعتماد، محرمیت و مهر را در آغوش مادر تجربه کرده باشد، میتواند با معشوقش یک رابطهی مطمئن برقرار کند. در غیراینصورت رابطهاش با معشوق از نوع رابطهی نامطمئن و در نتیجه توأم با بدگمانی خواهد بود. چنین فردی از یک سو نزدیکی به یار را طلب میکند و از سوی دیگر به دلیل واهمههایی که دارد، نزدیکی به او را نمیتواند تحمل کند. در داستان عاشقانهی ویس و رامین، ویس از هر نظر قربانی مادر است. مادر با اقدام نامعقول خویش سرنوشت ویس را پیش از زاده شدن تعیین کرده و اکنون باید ویس به استناد عهدی که مادر با شاه موبد بسته، به جای زیستن در کنار شوهر جوان و مرد مورد علاقهاش، در بدترین احوال هنگامی که پدرش را کشته و او را از حجلهی زفاف بیرون کشیده و به دست مردی فرتوت سپردهاند، به زناشویی با این مرد تن دهد، بیآنکه خود در این سرنوشت ناخجسته کوچکترین شرکتی داشته باشد.
شخصیت رامین:
با وجود همهی بدعهدیها و جفاکاریها وسختگیریهای اجتماعی و پایبندی به سنتها، عشق به ویس در وجود این مرد نیروهایی را بیدار میکند که او را به خودیابی میرساند.
عشق به نظر من خود را در آینهی دیگری شناختن است. عشق به این معنی نیست که خود را به خاطر دیگری از یاد ببریم. عشق به این معنیست که خود را از برکت وجود دیگری به یاد بیاوریم. رامین هم خود را از برکت وجود ویس میشناسد. به یادش میآید که چگونه مردیست. پس از رسیدن نامههای عاشقانهی ویس به دست رامین که هر یک از شاهکارهای بیمانند ادبیات فارسی به شمار میآید، رامین با خود میگوید:
عشق به نظر من خود را در آینهی دیگری شناختن است. عشق به این معنی نیست که خود را به خاطر دیگری از یاد ببریم. عشق به این معنیست که خود را از برکت وجود دیگری به یاد بیاوریم. رامین هم خود را از برکت وجود ویس میشناسد. به یادش میآید که چگونه مردیست. پس از رسیدن نامههای عاشقانهی ویس به دست رامین که هر یک از شاهکارهای بیمانند ادبیات فارسی به شمار میآید، رامین با خود میگوید:
همیشه تو به مرد مست مانی/ که زشت از خوب و نیک از بد ندانی
چه بر خاک و چه بر دیبا نشینی/ز نادانی پسندی هر چه بینی
جفا را چون وفا شایسته خوانی/هوا را چون خرد بایسته دانی
ز سستی بر یکی پیمان نپایی/ز نادانی به هر رنگی برآیی
چه بر خاک و چه بر دیبا نشینی/ز نادانی پسندی هر چه بینی
جفا را چون وفا شایسته خوانی/هوا را چون خرد بایسته دانی
ز سستی بر یکی پیمان نپایی/ز نادانی به هر رنگی برآیی
رامین این خودشناسی و خودیابی را مدیون عشق صادقانهی ویس است. گفت و گوی دراز رامین با دل خویش، آیینهایست که شاعر به دست خواننده میدهد تا با وفاداری تمام چهرهی درون رامین را بنمایاند. پس از این خودشناسی نقطهی عطفی در داستان عاشقانهی ویس و رامین پیش میآید. رامین به نزد ویس میرود. با این حال اگر این دو دلداده در این لحظه به رغم همهی آن رنجشها توانایی نزاع و بخشش را نداشتند، پایان عشق آنها خوشفرجام نبود. اما این دو که به برکت عشقشان رابطه را درک کرده و اعتماد را از نو آموختهاند، به خودشناسی و خودیابی رسیده و سستیها و ناتواناییهای خود را در آینهی دیگری دریافتهاند، به وصال یکدیگر میرسند و کامیابی واقعی را تجربه میکنند.
در روانشناسی مدرن بر یکایک این عوامل در کامیابی رابطهی عاشقانه تأکید شده است. معاصر بودن داستان عاشقانهی ویس و رامین و حتی علمی بودن آن از توانایی حیرتانگیز گویندهی آن فخرالدین اسعد گرگانی نشان دارد که میگویند مردی مطلع بوده و از حکمت و عرفان و دانشهای رایج روزگار خویش بهرهای تمام داشته. با این حال اصالت این داستان به دلیل نزدیک بودن آن به واقعیتهای زندگی انسان است.
بر گرفته از :ویس و رامین، رابطه ناپذیری
*********
داستان تریستان و ایزوت نزد اهل هنر و ادب اروپا کجا و ویس و رامین نزد ما کجا !
داستان تریستان و ایزوت از زیباترین داستان ها عاشقانه است که از قرنها پیش مایه ی کار شاعران ونقاشان و موسیقیدانان اروپا قرار گرفته است. داستان تریستان و ایزوت را چندین شاعر به زبان فرانسه سرودند و در انگلیسی و آلمانی هم ترجمه و تلید شد.ریچارد واگنر موسیقیدان بزرگ آلمانی(1813-1883) داستان تریستان و ایزوت را به اپرا در آورد که از شاهکارهای موسیقی جهان به شمار می رود و تجدید رونق و رواج این داستان به دلیل همین اثر این موسیقیدان می باشد.
کتابی که دکتز پرویز خانلری ترجمه کرده اند اثر ژوزف بدیه و به نثر است.
دوستان گرامی متن بالا خلاصه ای از از مقدمه ی کتاب تریستان و ایزوت نوشته ی خانلری است.
کتابی که دکتز پرویز خانلری ترجمه کرده اند اثر ژوزف بدیه و به نثر است.
دوستان گرامی متن بالا خلاصه ای از از مقدمه ی کتاب تریستان و ایزوت نوشته ی خانلری است.