در آخرین در س گفتار سعدی ،دکتر محبتی در میان سخنرانی اش به ديدگاه فروغي اشاره كرد وگفت: محمدعلي فروغي معتقد بود كه مردم ايران ۷۰۰ سال است كه با زبان سعدي سخن ميگويند اين مسأله را از بزرگي سعدي است، اما از ديد من اين سخن نه تنها مدح سعدي نيست، بلكه نشان از عقبماندگي فرهنگ ماست. آيا در اين ۷۰۰ سال، ذهن و زبان ما رشد نكرده و جامعه راكد بوده است؟ اين سخن فروغی، وارونهديدن همه تاريخ فرهنگي ماست.
یکی از حاضرین در این باره پرسشی داشتند که دکتر محبتی در پاسخ ایشان گفتند:
..
از این که ما برای خودمان افتخار بدانیم هفتصد سال هست که به زبان سعدی حرف می زنیم این درست نیست. این نشان رکود زبان فارسی هست.حرف فروغی درسته کار سعدی هم درسته ما مشکل داریم یعنی ما می گیم این لیوان خوب آب هم خوب، ولی این که این آب رو می ریزیم تو صورت کسی این کار بد هست. نه اینکه آب بَده یا لیوان بَده .سعدی کار خودشو کرده فروغی هم درست توصیف کرده اما این که به عنوان یک افتخار برا خودمون بدونیم که هفتصد سال به زبان سعدی حرف بزنیم این با تحول ذاتی انسان ،جامعه و زبان همخوانی ندارد. جامعه عین رود خانه است زبان هم همینطور. راکد اگر شد می میره. واقعا می میره! اندیشه ازش میره و شاید در آن دوره های گذشته در دوره صفویه به بعد یک جور تعمد هست ، که نثر رشد نکنه. بهار که صراحتا میگه سلطان محمود عمدا کاری کرد که نثر رشد نکنه ، چون نثر پشتش عقلانیت ،پشتش هدفه. ولی شعر نه. برای اینکه خاطرتون مکدر نشه میگن هارون الرشید یک لطیفه ایه دقت کنید انحرافات چه جوری به وجود آمده گفته بود که هر کس در نحو یک کتابی تالیف کنه من هم وزن اون کتاب بهش طلا میدم بعد با وزیرش نشسته بود دیدن یکی کتابی بزرگ آورده بود و تو ی هر صفحه ای یک حرف نوشته بود مثلا این صفحه فقط حرف واو نوشته بود و....یک کتاب هشتاد کیلویی درست کرده بود خلیفه عباسی گفت بهش طلا بدید وزیر گفت این نانجیب می تونست در یک صفحه تعریف کنه چطور شده کتاب هشتاد کیلویی درست کرده ....نویسنده از کتابش گفت و خلیفه گفت طلاشو بهش بدید.
وزیر گفت: قربان این طلاها با این سختی به دست آمده!.
خلیفه گفت :مال منه یا نه !؟ بهش بدین.
طلا رو دادن رفت.
وزیر از خلیفه پرسید: راز این که از طلا گذشتی چی بود ؟
گفت: ببین من چکار کردم با این .اینا به جای اینکه برن الان تفکر کنن، تامل کنن، حرف نو بزنن، ولشون کردم تو این وادی ها دنبال این نخود سیاه برن دنبال این چیزا ما هم ده برابر بهشون طلا میدیم. برن به سمت اینا، نیان به سمت این که مثلن این آقا حق آل علی رو نقض کرده این آقا حق پیامبر و نقض کرده .
بهار میگه عمدی در کار بود که نثر رشد نکنه .آیا بعد از سعدی تعمدی بوده که مردم خیلی نرن به سمت نثر . شعر بگن مثلن خیلی عذر می خوام مسابقه سگ بودن بزارن یک مسابقه ای تو ادبیات ما هست که مرحوم بهار هم آورده مرحوم اخوان هم آورده .حیواناتی که سخن می گفتند.این که ما یک شعری بگیم که تو این کی خیلی عذر می خوام سگ تره توش. عجب !
سحر آمدم به کویت به شکار رفته بودی / تو که سگ نبرده بودی به چه کار رفته بودی
اون یکی باز میگه که :
من خاک کف پای سگ کوی تو هستم
باز اون یکی میگه که:
من خاک کف پای سگ کوی همانم کو خاک کف پای سگ کوی تو باشد
همینطور مسابقه در سگ باشی! آخه این چیه! سرشون بند میشه دیگه! خوب از طرفی اخوان خوب توجه کرد .
میگه این آقا چرا حاضره خودشو بگه :
من خاک کف پای سگ کوی همانم / کو خاک کف پای سگ کوی تو باشد
این یکی از اون بیشر خیلی عذر میخوام ردیفشو سگانه می کنه عوعو .. عوعو..اصلن قصیده و ردیف عو عو .
واقعن آدم در شگفت می مونه! اینا عاقل بودن؟ این کارا رو می کردن! اینا سلامت عقلی داشتن این کارا رو می کردن؟ منظورم اینه که انحراف ادبی و فکری ببینید تا کجاها می تونه پیش بره به هر حال سعدی با هوشیاری جلو اینا رو گرفت ولی ما بعد از قرن هفتم درست دنبال نکردیم.