انسان خواهان فراموشی است، فراموش می کند، فراموش می شود ، می خواهد فراموش کند ، می خواهد فراموش شود ....
بار سنگینی بر خود احساس می کنم غمی تمام وجودم را گرفته است و ترکم می کند و دوباره به سراغم می آید... نمی دانم چه کنم..
روز گذشته ایمیلی از دوستی دریافت کردم ، عنوان آن چنین بود: " واپسین یادداشت(شاید)" ،آن وجود نازنین دچار بیماری سرطان شده است. نمی دانم چه می کند و چه دردی می کشد... او سال هاست که درد من و تو را به دوش خود می کشد. دردی به جا مانده از آن جنگ سال ها ی نوجوانیش و شاید سالهای جوانی تو و شاید تو هنوز به دنیا نیامده بودی .سهم او تا کنون درد و رنج بوده است.
برایش آرزوی بهبودی هر چه زودتر را دارم.
با آرزوی آن روز که کلمه ی "جنگ" فراموش شود.
پروانه
04/03/1378
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر