۴ اسفند ۱۳۸۸

برخورد انسان با طبیعت




ادبیات کهن ما پر از درس هایی است ،در باره ی ارتباط انسان با خودش و انسان با انسان . ارتباط انسان با اجتماع را هم خیلی نداریم.
در باره ی برخورد انسان با طبیعت چه!؟ نمی دانم باید در این باره جستجو کنم.
اگر شما می دانید اینجا بنویسید تا با به یاد بسپرم.


بخشی از بیانیه‌ی پایانی اجلاس هزاره‌ی سازمان ملل:
«ما باید خود را در برابر فرزندان و نوه‌های خود مسئول بدانیم، زیرا با تخریب محیط‌زیست و منابع‌طبیعی، زندگی را برای آنان غیرممکن کرده‌ایم.»
(برداشت از تارنمای مهار بیابان زایی )

روز شنبه گرگان بودم برادرم بی درنگ برنامه ای برای پیاده روی در جنگل ترتیب داد. اتومبیلش را در قطعه ی شهدای گمنام (در دل جنگل!) پارک کرد و برای پیاده روی به سوی چشمه ای در بلندای کوههای ناهار خوران حرکت کردیم هنوز چند قدمی نرفته بودیم که به این درختان تن و شاخ بریده که در عکس بالا می بینید ،رسیدیم. او که از این مناظر در جنگل بسیار می بیند، غر غر و بد بیراه گفتن را آغاز کرد:« .. لامصبا جنگلو از بین می برن.. زنگ زدم گزارش دادم گفتن اینایی که اینا رو میبرن سیستانی هایِ بدبختی هستند که میرن هیزم می سوزونن تا بلال بفروشن ... آخه دروغگوها عمدن دارین اینجا رو آباد(بهتر است بخوانیم خراب) می کنید تا یه حصاری بکشید و صاحب شید! چقدر اینا نفهمند..» همینطور راه می رفت و عصای کوهنوردیشو می کوبید و گاهی هم به سگ اش می گفت: ناستیا نرو.. بیا و... آنقدر دلش می می سوخت که نمی دانست چه بکند . این بود که گذاشتم هر چه می خواهد بگوید ..از جاهای دیگر جنگل گفت که در پی نابودی اش هستندو دل من را هم سوزاند.
داستان را با خانواده هایی که به دیدنشان میرفتیم بازگو می کردم، پسران جوان که بیشتر کوهنوردی می کنند برایم نشانی دیگر جاهایی از جنگل را دادند . یکی می گفت کنار «باران کوه» جایی است که درختان بسیاری قطع شده اند و یک محوطه است که از راهی دیگر به آن دسترسی دارند. پس از گفت و شنود روشن شد باید نقشه ای برای نفوذ به درون جنگل و پس از آن نابودی باران کوه، با راه یافتن بی برنامه و با اتومبیل و در این میان کاسبی برخی در پیش باشد.



درویش گرامی در پی «مهار بیابان زایی» است و برخی سود جو در پی «بیابان زایی»!
در اینجا از رنج ها و خون دل خوردن های دوستاران محیط زیست به خصوص درویش گرامی بسیار سپاسگزاری می کنم.
همین پنج شنبه پیش، من اینجا نشسته بودم و دوستاران محیط زیست برای نگاهبانی از طبیعت، رنج سفر به گرگان را کشیدند.
برای این دیده بانان محیط زیست عمری دراز همراه با شادی و تندرستی آرزومندم.

سفرنامه محمد درویش به گرگان را اینجا بخوانید
گفتگوی درویش گرامی را با مینو صابری در رادیو زمانه با عنوان: «با حامیان محیط زیست امنیتی برخورد نکنید» اینجا بخوانید و یا آنجا بشنوید.







گل های بهاری جنگل ناهار خوران برای ِ آن نازنینان گرامی

عکس ها از خودم