۲۸ فروردین ۱۳۸۷

سمفونی مردگان








از ابتدای کتاب، جنگی نابرابر بین سنت و مدرنیته را دریافتم . جنگی که شما را همراه خودش می برد ، عذابت می دهد و در هیچ و پوچ رهایت می کند....

راویان سمفونی مردگان ارواح هستند و عناوین فصل های آن همانند بخش های یک سمفونی نام گذاری شده اند .



بخش هایی از کتاب که آیدین دچار پریشانی افکار شده است نویسنده به صورت استادانه ای آن چه در ذهن او می گذرد به خواننده منتقل می کند.



شخصیت های داستان:
آیدین: در مدرسه شاگردی درس خوان بود پدر هیچگاه نمی دانست که او کی درس می خواند در پاسخ پدر که از او می پرسید :کی درس می خوانی؟ می گفت: همانقدر که سر کلاس گوش می دهم کافی است.او هیچگاه شغل پدر را دوست نداشت می خواست به دانشگاه برود. همیشه و در همه حال تا آخر عمرش روزنامه می خواند.
به استاد دلخون عشق می ورزیددلخون شاعر بود و نجاری را برای گذران زندگیش انجام میداد. آیدین به درس و مطالعه و کار حجره می رسیدولی دائم می گفت می خواهد به تهران و دانشگاه برود و درس بخواند. برای اینکه او را به راه بیاورند به پیشنهاد ایاز پاسبان یک روز که در خانه نبود تمام اشعار آیدین به همراه کتاب هایش را پدر به کمک اورهان به آتش می کشد
اورهان: پسری که در مدرسه متوسط الحال بود و او بود که به ادامه ی کار پدر یا شاید به مال پدر چشم داشت و تا آخر عمرش در فکر حجره بود و در فکر این که با ترفندی حجره را به تنهایی صاحب شود حتی به فکر قتل آیدین بر می آید
جابر (پدرآیدین): سه پسربه نام های آیدین و اورهان و یوسف و یک دختربه نام آیدا داشت. شغل او تخمه و پسته فروشی بود ، حجره ای در بازار داشت. کارهای حجره از این قرار بود، پایین بردن کیسه ها از چهل پله به پایین و گرفتن سوراخ موش ها بود و نوشتن حساب کتابها و رسیدگی به مشتری ها.
مادر آیدین: سمبل یک مادر که فرزندانش را دوست می داشت . دختر و پسر ،یوسف که در زیرزمین به صورت یک تکه گوشت زندگی می کرد همان قدر دوست داشت که بقیه فرزندانش را. او در این داستان همیشه به نام مادر آیدین خوانده می شود .
آیدا: دختر خانواده که به دستور پدر باید در آشپزخانه باشد و حتی خیاطی را باید در آنجا از مادرش یاد بگیرد. دختر ی بر اثر کار در آشپز خانه دچار بیماری رماتیسم شده بود.
آبادانی که مردی خوش پوش و از امریکا آمده بود به دنبال یک دختر آفتاب مهتاب ندیده به آیدا می رسد. آیدا هم عاشق او می شود و با مخالفت شدید پدر با آبادانی ازدواج می کندو صاحب پسری می شود.
روزی آیدین در روزنامه می خواند" زنی در مقابل چشمان پسرش در میان شعله های آتش سوخت"
پدر هم، آیدا را بسیار دوست می داشت و همه ی رفتارهای درستی که فکر می کرد لازمه ی نگاهداری یک دختر است انجام می داد.دختر باید در خانه بماند حتی خورشید هم او را نبینید به طوری که دچار روماتیسم می شود.
ایاز : پاسبان محله که با گرفتن جیره ی تخمه و پسته مشاور امنیتی پدر و بعد از پدر ، اورهان بود. ایاز صاحب دو زن بود، وقتی نیمه شب از خانه ی یک زن به خانه ی دیگر زن می رفت همه فکر می کردند عجب پاسبان خوبی است و نصف شب گشت می زَنَد. با راهنمایی او کتاب های آیدین را به آتش می کشند تا آیدین دست از شاعری و کتابخوانی و عشق به تحصیل دست بردارد و به آغوش حجره ی پدر باز گردد.



پیوندهای مفید:



در تابستان شصت و هفت سپانلو رمان را خواند. گفت: «اين شاهکار است، . »...مطلب کامل را در سایت خوابگرد بخوانید..

گفتگو با عباس معروفی در اعتماد
ویکی پدیا
نقد و بررسی سمفونی مردگان در وبلاگ Creat Expectations
نگاهی کوتاه به جهان داستانی عباس معروفی در روزنامه اعتماد
سمفونی مردگان از دید یک اردبیلی
آتشی در دل
نقدی مخالف در سایت ادبی: جن و پری
و بهترین نقد در سایت ادبی: اثر

نقدها را خواندم یکی می گوید تقلیدی است از رئالیسم جادویی از صد سال تنهایی مارکز دیگری می گویدبه روش روش سیال ذهن خشم و هیاهو فاکنر نوشته شده است.
بی شباهت به صد سال تنهایی مارکز و آثار فاکنر نیست ودر آخر بگویم به نظرم اثر منحصر به فرد و تاثیر گذاری است.




هیچ نظری موجود نیست: