۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۷

تعاونی مصرف


در شرکتی که یک کارخانه ی تولیدی بود کار می کردم . کارخانه در شهرستان بود و دو هزار نفر کارگر داشت. یک روز از رییس حسابداری کارخانه نامه ای دریافت کردم که در آن از من خواسته بود مطابق قانون کار در سیستم پرداخت حقوق تغییر بدم تا مبلغ دریافتی کارکنان کمتر از نصف حقوقشان نشود. تلفنی با او صحبت کردم که منظورش چی هست ؟ و من در کدام قسمت کنترل لازم را بذارم . گفت که کارگران میرن از تعاونی جنس میخرن قسطی ،یادته که فایلشو درست کردی تا بتونن قسط تاشون از طریق حقوقشون پرداخت کنن ، حالا میخوام کاری کنی که اگر پرداختی اونا کمتر از نصف شد اون قسط خرید از تعاونی مصرف ،از حقوق کارمندان کسر نشه. من هم اوضاع را بررسی کردم ولی نیاز به مجوز از معاون مالی شرکت داشتم با او صحبت کردم و معاون که پیر این کارها بود گفت که از مدیر عامل تعاونی و رییس حسابدار بخواه بیان تهران و من هم هستم این موضوع رو بررسی کنیم . رییس حسابداری گفت من نمیام این قانونه و باید رعایت بشه و مدیر عامل تعاونی مصرف تنهایی آمد . به من گفت می دونی کارخانه به کارگرا وام نمیده خوب اینا هم گرفتارن چه کار کنن، میان یه موتوری، یخچالی، فریزری میخرن و میرن بیرون یک کمی ارزونتر می فروشن اینجوری گره کارشون وا میشه پولشم قسطی کم میشه. حالا اینا همینو هم نمی خوان بزارن!. بیا و شما خانمی کن و بگو نمیشه این برنامه رو نوشت. گفتم من دروغگو نیستم و تا مجوز نداشته باشتم دستی در سیستم نمی برم شما برو جلوی مجوز رو بگیر . می گفت نه نمیشه اگرمیشد من پا نمی شدم بیام اینجا . گفتم خوب اونهایی که حقوقشون نمی رسه از خودشون بگیر . تو که لطفو کردی اونها هم باید سر موقع قسطاشونو بدن دیگه. گفت ببین اگر آدمای خوش قولی بودن که تو همون تعاونی ازشون قسطاشون می گرفتیم چون بد قولی می کنن و ندارن که قسطا رو بدن ما به زور حسابداری رو راضی کردیم که از حقوقشون کم کنند، که شما هم کمک کردی و برنامه ها رو ردیف کردی ، اگر از حقونشون کم نشه تعاونی نمی تونه مطالباتشو وصول کنه و ورشکست میشه تازه یه عالمه چک اینور و اونوور دادم میان منو میبرن میندازن زندان. معاون پیر هم ناظر بر اوضاع بود و ترجیح میداد سکوت کند و هیچ دستوری نمی داد به من میگفت خودت بررسی کن. من هم به آن کارگر قول دادم تا جایی که بتونم کار رو عقب میندازم .
دو سه ماهی گذشت دوباره رییس حسابداری کارخانه زنگ زد گفت چی شد این برنامه؟ گفتم راستش اینجوریه تو چه جوری دلت میاد به تعاونی کارگری فشار بیاری ؟ گفت خانم تو که اینجا نیستی ببینی من چی می کشم! آخر ماه که میشه همه ی حقوقشون که بابت قسط تعاونی میره، زنهاشون فیش حقوق به دست میان پشت در کارخونه داد وفریاد ! چرا به شوهرشون حقوق ندادیم؟ ، تازه زن و بچه مو یا خودمو تو خیابون ببین اونجا هم باید بهشون جواب پس بدیم تازه اگر بد وبیراه نشویم خوبه! . بعد ازاینکه با اون خانوما حرف میزنیم میگن نه مااصلن چنین جنسی از اینا ندیدیم یا پول فروش اون جنس رو ندیدیم. بعد کاشف به عمل میاد که آقا معتاد است یا دارای دو زن!!


از اون طرف هم نمی توانستم حرف آن کارگر مدیر عامل تعاونی رو نشنیده بگیرم. بالاخره بعد از دو سال که فرصتی بود تا تعاونی مطالباتشو وصول کنه و دیگه دست به این کارهای خیر نزنه، این شرط را در برنامه ی حقوق آن شرکت گذاشتم.



هیچ نظری موجود نیست: