۱۴ آبان ۱۳۸۵

کاخ بلند نظم

!شانس جهاني شدن شهرتاريخي توس گرفته شد

دکل برق رو تماشا کنید
ادامه ی گزارش در وبلاگ مهار بیابان زایی
به نام نکو گر بمیرم رواست
مرا نام باید که تن، مرگ راست
(پادشاهی پوران دخت؛ بعد از بیت 23)

چه درویش باشی چه مرد درم
چه افزون بود زندگانی چه کم

چو بر کام دل کامگاری بود
چه از آرزو تن بخواری بود

اگرمرد رنچی اگر مرد گنج
نه گنجت بود جاودانه نه رنج

چه صد سال شادی بود چه هزار
چه شست و چه سی و چه ده و چهار

چو گشت اسپری روزگارش یکیست
گر افزون بود سال اگر اندکیست

ترا یار کردارها باد و بس
که باشد دو گیتیت فریاد رس

یله کن زچنگ این سپنجی سرای
که پرمایه تر زین ترا هست جای

بآموختن گر ببندی میان
بدانش شوی بر سپهر روان

نداری سپهر روان بچیز
بر آری زخورشید وزنه قفیز
فردوسی
تا کنون فکر کرده اید تا چه اندازه وام دار فردوسی هستیم؟

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

اين دفعه اول نيست و آخر هم نخواهد بود تا كار دست نا اهل است همين است كه هست

ناشناس گفت...

پروانه عزیز سلام . دیگر کار از این حرف ها گذشته . راستی لطفن آن علامت مفعولی ( را ) را پس از کلمه ی « توس « در جمله ی عنوان این پست حذف کنید . با ارادت

ناشناس گفت...

با تشکر از شهبارای گرامی اصلاح شد

ناشناس گفت...

در این 27 سال کار این خاک هرگز به دست کاردانان نبوده عزیز...

ناشناس گفت...

مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازه تر کن
زآه شرربار ، اين قفس را
برشکن و زير و زبر کن
بلبل پربسته زکنج قفس درآ
نغمه آزادی نوع بشر سرا
وزنفسی عرصه اين خاک توده را پرشررکن ، پر شرر کن
ظلم ظالم ، جور صياد
آشيانم داده برباد
ای خدا ، ای فلک ، ای طبيعت
شام تاريک ما را سحر کن
نو بهار است گل به بار است
ابر چشمم ژاله بار است
اين قفس چون دلم
تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشين
دست طبيعت گل عمر مرا مچين
جانب عاشق نگه ای تازه گل از اين بيشترکن ، بيشتر کن ، بيشتر کن
مرغ بی دل، شرح هجران
مختصرکن ، مختصرکن ، مختصر کن
****
یاد بهار همیشه زنده است
http://www.isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-819280&Lang=P

SinZal گفت...

پروانه گرامی

در مورد کتاب خواندن به نکته مهمی اشاره کرده ای. نکته ای که مرا به یاد حکایت آن چهارپا می اندازد که کتابی چند بر او بار کرده بودند. اما اینرا هم بگویم که از این استدلال نباید بعنوان تبلیغ برای نخواندن کتاب استفاده کنیم . ما ملت بدمان نمی آید بگردیم و یک مستمسکی گیر بیاوریم تا بوسیله آن عادت زشت، بدوی و قرون وسطایی کتاب نخواندن خودمان را توجیه کنیم. مخصوصن که ماشاء الله همگی مان هم مادر زاد با رفتار و ادراک منطقی و اصولی بدنیا آمده ایم

ناشناس گفت...

پروانه گرامی
می بینم که در کنار مطالب ادبی و شعر به هنر عکاسی هم توجهی شایان دارید. بفکرم رسید که شما را با دوست عزیزم کورش که در زمینه هنر عکاسی نگاهی پویا و برجسته دارد آشنا نمایم.

این هم آدرس بلاگ اوست

http://chawshar.panjare.org/

شاد و سر بلند باشید

فریدون

SinZal گفت...

با سلام
با شما موافقم که گوینده و نویسنده یک جمله و یا یک عبارت در چگونگی درک ما از معنا و مفهوم آن عبارت تاثیر گذار است

یک مثال

جمله زیر را در نظر بگیریم

من عاشق صلح و عدم خشونت هستم

آیا می توان مفهوم این جمله را اگر آنرا جرج بوش گفته باشد با معنی همین جمله اگر از زبان بطور مثال مهاتما گاندی جاری شده باشد را یکی دانست ؟

البته که نه

شادکام باشید

SinZal گفت...

با سلام مجدد

یادم رفت بخاطر نشانی گالری عکس های کیارستمی

ازت تشکر کنم. دیدن عکس های او بسیار

برایم جالب بود و انگیزه ای شد برای نوشتن یادداشت

خانه دوست کجاست؟

SinZal گفت...

از سعدی هرچه بگوئیم ، کم گفته ایم

ناشناس گفت...

دوستان سری به وبلاگ شیرین تلخ و شیرین بزنند که مطلب بسیار زیبایی در مورد عکس کیارستمی و نقاشی سهراب سپهری نوشته اند

http://taosh.blogspot.com/