تک برگ پاییزی ام-
می گردم بر سر شاخه های طوفان، سرگردان -
می گردم بر سر شاخه های طوفان، سرگردان -
.
در این سوی زمان به تازیا نه های شقاوت -
تا خته و نیافته ام -
همدمی، همرهی و همگامی -
در این سوی زمان به تازیا نه های شقاوت -
تا خته و نیافته ام -
همدمی، همرهی و همگامی -
.
تک سرخ سرخ پوشم -
و دل به عبث می سایم -
برین کوهسار سنگ دل -
تک سرخ سرخ پوشم -
و دل به عبث می سایم -
برین کوهسار سنگ دل -
.
می پیچم به طوفان تنهاییها -
!و جدا خواهم رفت، جدا-
می پیچم به طوفان تنهاییها -
!و جدا خواهم رفت، جدا-
.
جدا از برگهای سبز سوزنی -
جدا از برگهای خشک سیاه -
جدا از برگهای پراکنده در هوا -
جدا از برگهای رسوب کرده در چاله های آب -
و جدا از پوسیدگی زمان -
جدا از برگهای سبز سوزنی -
جدا از برگهای خشک سیاه -
جدا از برگهای پراکنده در هوا -
جدا از برگهای رسوب کرده در چاله های آب -
و جدا از پوسیدگی زمان -
.
خواهم رفت -
خواهم رفت -
با خود و بی شما -
با من و اندیشه های بهار -
.
خواهم رفت -
خواهم رفت -
با خود و بی شما -
با من و اندیشه های بهار -
.
2001 از دفتر عطر پاییز، حمیرا طاری
.
:یادداشتهای دوستان
:اقبال گرامی با خواندن این شعر زیبای حمیرا چه به درستی به یاد این ترانه ی جاودان مرضیه افتاده است
ترانه سرا:بیژن ترقی
به رهی ديدم برگ خزان
پژمرده ز بيداد زمان
كز شاخه جدا شد
چو ز گلشن رو كرده نهان
در رهگذرش باد خزان
چون پيك بلا بود
ای برگِ ستمديدهء پاييزی
آخر تو زگلشن ز چه بگريزی
روزی تو هماغوش گلی بودی
دلداده و مدهوش گلی بودی
ای عاشق ِ شيدا
دلدادهء رسوا
گويمت چرا فسرده ام
در گل نه صفايی
نی بوی وفايی
جز ستم زِ وی نبرده ام
خار غمش در دل بنشاندم
در ره او من جان بفشاندم
تا شد نو گلِ گلشن و زيب چمن
رفت آن گل من از دست
با خار و خسی پيوست
من ماندم و صد خار ستم
وين پيكر بی جان
ای تازه گلِ گلشن
پژمرده شوی چون من
هر برگ تو افتد به رهی
پژمرده و لرزان
به رهی ديدم برگ خزان
پژمرده ز بيداد زمان
كز شاخه جدا شد
چو ز گلشن رو كرده نهان
در رهگذرش باد خزان
چون پيك بلا بود
پژمرده ز بيداد زمان
كز شاخه جدا شد
چو ز گلشن رو كرده نهان
در رهگذرش باد خزان
چون پيك بلا بود
ای برگِ ستمديدهء پاييزی
آخر تو زگلشن ز چه بگريزی
روزی تو هماغوش گلی بودی
دلداده و مدهوش گلی بودی
ای عاشق ِ شيدا
دلدادهء رسوا
گويمت چرا فسرده ام
در گل نه صفايی
نی بوی وفايی
جز ستم زِ وی نبرده ام
خار غمش در دل بنشاندم
در ره او من جان بفشاندم
تا شد نو گلِ گلشن و زيب چمن
رفت آن گل من از دست
با خار و خسی پيوست
من ماندم و صد خار ستم
وين پيكر بی جان
ای تازه گلِ گلشن
پژمرده شوی چون من
هر برگ تو افتد به رهی
پژمرده و لرزان
به رهی ديدم برگ خزان
پژمرده ز بيداد زمان
كز شاخه جدا شد
چو ز گلشن رو كرده نهان
در رهگذرش باد خزان
چون پيك بلا بود
۱۱ نظر:
ای برگ ستم دیده پاییزی
.
.
.
روزی تو همآغوش گلی بودی
دلداده و مدهوش گلی بودی
به چه كار آيدت ز گل طبقي
از گلستان من ببر ورقي
گل همين پنج روز و شش باشد
وين گلستان هميشه خوش باشد
سعدي
دست کاري درشعر سعدي
به چه كار آيدت ز بلاگ هاي دگر گيري خبر
در گلچين پروانه شو با من هم سفر
در بر دوستي گاه نگاري خوش و بش باشد
بلاگ پرواز با پروانه هميشه خوش باشد
فريدون
اقبال گرامی
این یکی از آهنگهایی که بیش از سی است به آن گوش می دهم و هیچگاه از آن سیر نشده ام
جاودانه است
...
از محبت های فریدون بزرگوار بسیار تشکر می کنم
...
این شعر حمیرای عزیز مراهمراه ترانه بیداد زمانه، روز گذشته به دیدار طبیعت رنگین پاییزی برد
در اولین فرصت عکسهایی که توسط سالار گرفته شده، همراه این شعر زیبا خواهم کرد
...
با تشکر از محبتهای دوستان
ارادت دارم
سلام شعر زیبایی است
اما ای کاش شعری از شما می خواندم
وبا پروانه عزیز پرواز می کردم
و اخرین کلام هم شعر است
کوچه ها
جویبارهای کوچکی
که در پیچیدگی راز
دریا می شوند.
زیبا،
ماهیانی
که شعر را
"نیما" می شوند.
در بازگشتی
از این دست
دریا جاودانه می شود
و ماهی خانه ای می شود
برای زندگی
...... زندگی .......
با درود
حالا که صحبت از ترانه زیبای برگ خزان مرضیه شد، سزاوار است از سراینده این ترانه یعنی بیژن ترقی که یکی از ترانه سرایان بزرگ ایران است نیز یادی کرده باشیم
يژن ترقي متولد 1308، همكاري خود را با راديو در سال 1335 آغاز كرد و ترانههاي بسياري سرود. همكاري وي با پرويز ياحقي، روحالله خالقي، علي تجويدي، حبيب الله بديعي باعث شد تا هم شعرهايش جاودانه شود و هم آثار آنها رنگ و بوي جاودانگي به خود بگيرند. ه
از ترانههاي مشهور بیژن ترقی ميتوان از آثاري چون گردبادم، در ميان گل ها، به زماني كه محبت شده همچون افسانه، بهار دلنشين، به رهي ديدم برگ خزان، آتشي ز كاروان به جا مانده، كعبه دل ها، بگو كه هستي بگو، بيداد زمان و بسياري ترانه ديگر نام برد كه هرکدام از آنها چون ستاره ای جاودان بر بام موسیقی ایران ما می درخشند. ه
بسیار زیبا بود این شعر و ترانه ی خزانی . ممنون
...تبریک می گویم...سرکار خانم پروانه
کمی تنوع برای ادامه ی زندگی ضروری است.......
با سلام
بلاگر سیستم جدیدی برای وبلاگ هایش ارائه داده است
امشب خواستم تلخ و شیرین را به این سیستم جدید بلاگر منتقل نمایم که نمی دانم کجای کار اشکال داشت و متاسفانه کل وبلاگ از بین رفت
وقتی از دست بلاگر عصبانی شدم، جل و پلاسم را جمع کردم و به خانه جدید تلخ و شیرین در بلاگفا و آدرس زیر اسباب کشی کردم
http://taosh.blogfa.com/
روز از نو، روزی از نو
سلام پروانه گرامی
آخر هفته است موقتن به شبکه اينتر نتی وصل شده ام. سر آن ندارم که زياد روی خط بمانم . آمدم سری به شما و اقبال عزيز بزنم و بروم به کار هايم برسم.
شعر تک برگ پائيزی ام شعريست با بيانی زيبا . در باره محتوا : نميدانم تنها رفتن را بايد بپذيرم و يا به همراه توفان رفتن را
در دنیای برگ ها بی برگ ها گام گرفتن نمیدانم چه رهبردیست. اما اگر بتوانیم جدا از پوسیده کی های زمان حرکتی داشته باشیم زیباست.
راستی آن تصویر هم زیباست و مثل یک جنگل حیال مرا به قلب مهربان طبیعت می برد
اگر سالار اجازه بدهد انرا در پست بعدی در کنار شعرم بگذاریم
با صمیمانه ترین درود ها
فریدون
من هيچگاه جدا نخواهم رفت با همه و براي همه خواهم رفت
مژده عزیز
انشای خوبی ندارم.تا یه چیزی می نویسم بچه هام به من ایراد می گیرن وبهم می خندن
چه برسه بتونم شعر بگم.
خواهر بزرگم میگه تا چند سال پیش یه دفتر شعر از من داشته ولی گمش کرده. من هم همیشه بهش می گم خواب دیدی حتما!!!ا
اقبال عزیز
از اطلاعات بیژن ترقی ممنون
ضمنا نام این ترانه ی مرضیه بیداد زمان است
فروغ عزیز
تبریک به چه جهت بود ؟
تنوع البته همیشه خوب نیست.
در بعضی مسائل ثبات بهترین است.
..
فریدون عزیز
این هم داستان یک برگ است از زبان حمیرای عزیز. برای من شعری زیباست و با افکار خودم نمی سنجمش.
سالار از این انتخاب من خوشش نیامد و گفت کادر بندی این عکس ایراد دارد. ولی برای من جشنی از رنگ و نور دارد
امروز سالار عکسهای دیگری از آن روز در وبلاگش خواهد گذاشت هر کدام که دوست داشتید انتخاب بفرمایید.
با تشکر از همه دوستانی که زحمت کشیده پیامی می نویسند
ارادتمند
پروانه
ارسال یک نظر