
گرجه برگ درختان ریخته و آماده شده اند به خواب زمستانی خود فرو روند اما تماشای درخت های همیشه بهار کاج سر سبز با شاخساران و برگ ها ی گسترده سر پناه خوبی برای سمورها و کلاغ هاست.دلم برای جیک جیک گنجشک ها تنک شده است. به کجاکوچ کرده اند؟
درخت بید مجنون کنار دریاچه هنوز برگ هایش نریخته بود اما برگ هایش زرد شده بود. درخت بید مجنون همیشه برایم زیبا و رویائی بوده است. پشه هائی که گاه در نقطه بخصوصی کنار دریاچه در هم موج می زنند مرا به شگفت وامیدارند. این موجودات بسیار ریز دارای چه سیستم فکری هستند که وقتی به آنها نزدیک می شوی می گریزند و وقتی کاریشان نداری و در پناه درختی به آرامش می پرازی به سراغت می آیند وقتی دست تکان میدهی باز می گریزند و باز بر می گردند. پرنده ها.. سمور ها ... سگ ها .. کرم ها.. حلزون ها ... پشه ها و حتی چمنی که زیر پایت سر خم می کند تا له نشود برایت اعجاب انگیز میشود که راستی زندگی چیست ؟




















.











ما دوباره مشغول تماشای کار نجار شدیم این همسایه مغازه شو بست و رفت دوچرخه شو بگیره دید من دارم از او سئوال می کنم اجازه می دی ازت عکس بگیریم.بگذریم که یکی گرفته بودیم.ولی گوشهایش نمی شنید حتی بلند هم فریاد زدم باز هم متوجه حرفم نشد .همسایه اش آمد و دستش گرفت از جاش بلندش کرد (یعنی با عمل با او حرف می زد می دونست گوشهای او توانایی شنواییشان را از دست داده اند)و به ما گفت:حالا
صدای اذان بلند شد حالا فهمیدم چرا همسایه اولی سوار بر دوچرخه رفت و مرد نجار که رفتن اورا متوجه شد ظرف یک دقیقه سریعا در مغازه را بست و دوچرخه ی قدیمیش را که دیگر قادر نبود سوار شود برداشت و رفت .حتما به عنوان عصای چرخدار از دوچرخه اش استفاده می کند حتما گاهی خریدو با دوچرخه حمل هم می کند 




